خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

مریضیا حمله کردن

بابام رگای قلبش بسته شده و خون دیدن تو کشتش

مامانم دنده هاش درد گرفته

هیون بو گلبول های سفیدش خیلی زیاد شدن

ابونیم سنگ کلیه داره و درد و عفونت

خودم معلوم نیست ایم شین میشم یا نه

اونی هم همین طور

اومونیم دستاش بی حس شدن

زن عموم تقریبا تا مرگ‌فاصله ای نداره


اونوخ من خنگ نرفتم به ابونیم  سر بزنم   و نامپیون  ناراحت شد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد