خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

مرگ

 

امروز ازصب حس مرگ داشتم  

دلم می خواست می مردم اما درس و مهمونوی نداشتم 

زیست:۱۳

گند زدم

این هفته هر روز امتحان میان ترم داشتیم 

منم هرروز رو گندم زدم  فکر کنم نمره هام ایجوری باشه 

ریاضی ۱۳ 

فیزیک۱۳ 

اجتماعی ۱۳ 

زبان فارسی ۱۸ 

تازه میخواستم بزنم بکشمش این ص عوضی رو  

اومده تو کلاس میگه سوال آخر که ۱.۲۵ نمره  داشته مال تیزهوشان بوده.آشغال 

ش عوضی هم میگه باید واسه آزمایش مینوشتیم هرچیش چی بوده 

اه اه اه اه اه  

راستی امروز شیوا یه تست درصد عشق یاد داد: 

اول اسم و فامیل کسی رو که دوست داری مینویسی:  

س 

ب 

ل 

ه 

 

۲.حروف مشترک اسم خودتو باهاش کنار اسم اون می نویسی بعد بقیه حرفا رو پایینش می نویسی 

س س 

ب 

ل ل 

ه  

م 

 

۳.حالا باهم عدد هارو می نویسیم            

                                                                                     ۲+۱+۲+۱+۱ 

حالا یکی از اول یکی از آخر باهم جمع می کنی تا یه عدد دورقمی بدس بیاد       ۳+۲+۲ 

                                                                                                                 ۵۲  ٪ 

این قدر تورو دوست داره!

حجاب در ادیان الهی

فطرى بودن پوشش

حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، داراى جایگاه خاصّى است، و یکى از دلایل اساسى آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطرى است.
داستان حضرت آدم و حوّا نیز فطرى بودن پوشش را اثبات مى‏کند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که براى مسیحیان نیز مقدّس است)، مى‏خوانیم:
«و چون زن دید که آن درخت براى خوراک نیکوست و به نظر، خوش‏نما و درختى دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوه‏اش گرفته بخورْد و به شوهر خود نیز داد و او خورد*آن‏گاه چشمان هر دوى ایشان باز شد و فهمیدند که عریان‏اند؛ پس برگ‏هاى انجیر به‏هم دوخته، سترها براى خویشتن ساختند..»..
بعد ادامه مى‏دهد:
«و آدم، زن خود را حوّا نام نهاد؛ زیرا که او مادر جمیع زندگان است * و خداوندْ خدا رخت‏ها براى آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید».(1)
بر طبق این متن، آدم و حوّا لباسى نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریان‏اند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعداً خداوند لباسى از پوست بدیشان ارزانى داشت.
در قرآن کریم در مورد داستان حضرت آدم و حوّا چنین آمده است:
فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءتَهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الجَنَّةِ؛(2)
آن‏گاه که آدم و حوّا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید). و به سرعت، با برگ درختان بهشتى خود را پوشاندند.
طبق آیات شریفه قرآن کریم، حضرت آدم و حوّا قبل از چشیدن درخت ممنوعه داراى لباس بوده‏اند؛ امّا با خوردن از آن درخت ممنوعه (بر اثر اغواى شیطان) لباس خود را از دست دادند که بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند.
به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگى (خواه طبق نقل تورات قبل از آن داراى لباس نبوده و یا طبق قرآن کریم داراى لباس بوده‏اند) بلافاصله خود را با برگ‏هاى درختان بهشتى پوشاندند.
این احساس شرم از برهنگى، حتى بدون حضور ناظر بیگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسیله برگ‏ها (ولو به طور موقت)، از آن جهت که تحت هیچ آموزش یا فرمانى از جانب خداوند یا فرشته وحى و یا تذکّر هر یک به دیگرى صورت گرفته است، بیانگر فطرى بودن پوشش در انسان است و ثابت مى‏کند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدن‏ها ایجاد نشده است؛ بلکه انسان‏هاى نخستین، یا به تعبیر بهتر، نخستین انسان‏ها، به طور فطرى بدان گرایش داشته‏اند.
و بنا به گواهى متون تاریخى، در اکثر قریب به اتفاق ملت‏ها و آیین‏هاى جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هرچند حجاب در طور تاریخ، فراز و نشیب‏هاى زیادى را طى کرده و گاهى با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولى هیچ‏گاه به‏طور کامل از بین نرفته است.
اگر به لباس ملّى کشورهاى جهان بنگریم، به خوبى حجاب و پوشش زن را در آن مى‏بینیم. دقّت در لباس ملى کشورها ما را از ورق زدن کتب تاریخى براى یافتن ملل و اقوامى که زنان آنها داراى حجاب بوده‏اند، بى‏نیاز مى‏سازد و به خوبى اثبات مى‏کند که حجاب در میان اکثر ملت‏هاى جهان، معمول بوده و اختصاص به مذهب یا ملّت خاصى نداشته است.
تمام ادیان آسمانى، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده‏اند و جامعه بشرى را به سوى آن دعوت کرده‏اند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعى در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهاى ادیان الهى هماهنگ و همسو با فطرت انسانى تشریع شده است؛ پس در همه ادیان الهى پوشش و حجاب زن واجب گشته است.
در ادیان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امرى لازم بوده است. کتاب‏هاى مقدس مذهبى، دستورها و احکام دینى، آداب و مراسم و سیره عملى پیروان این ادیان الهى، بهترین شاهد و گواه اثبات این مدّعاست.

«اَشو زرتشت» با توصیه‏ها و اندرزهاى خود، کوشیده است تا پایه‏هاى حجابى را که زنان ایرانى به عنوان یک فرهنگ ملّى در ظاهر عرف خود رعایت مى‏کنند، در عمق روح آنان متحکّم نماید و از این راه، ضمانت اجراى قانون حجاب را در آینده نیز تأمین نماید و بدین سان، جامعه خویش را در مقابل امکان انحراف‏هاى اخلاقى پنهان، بیمه کند.
قسمتى از پند و اندرزهایى که «اَشو زرتشت» به پیروان خود توصیه نموده را نقل مى‏کنیم، تا این اقدام مهم «اشو زرتشت» بهتر نمایان گردد و حرکت او در جهت تعالى و آموزش ریشه‏هاى «حفظ حجاب» و بیان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهرى با عفّت باطن، روشن‏تر شود.
او مى‏فرماید:
* اى نوعروسان و دامادان! روى سخنم با شماست. به اندرزم گوش دهید و گفتارم را به خاطر بسپارید و با غیرت، در پى زندگانى پاک مَنشى برآیید. هر یک از شما باید در کردار نیک و مهرورزى، بر دیگرى پیشدستى جوید تا آن زندگانى مقدس زناشویى، با خوشى و خرّمى همراه باشد.
* اى مردان و زنان! راه راست را دریابید و پیروى کنید. هیچ‏گاه گرد دروغ و خوشى‏هاى زودگذرى که تباه کننده زندگى‏اند، نگردید؛ زیرا لذّتى که با بدنامى و گناه همراه باشد، همچون زهر کشنده‏اى است که با شیرینى درآمیخته و همانند خودش دوزخى است. با این‏گونه کارها زندگانى گیتى خود را تباه مسازید.
* پاداش رهروان نیکى، به کسى مى‏رسد که هوا، هوس، خودخواهى و آرزوهاى باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره گردد. کوتاهى و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس، چیز دیگرى نخواهد بود.
* فریب‏خوردگانى که دست به کردار زشت مى‏زنند، گرفتار بدبختى و نیستى خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است؛ ولى زنان و مردانى که به اندرز و راهنمایى من گوش فرا مى‏دهند، آرامش و خوشى زندگى بهره‏شان خواهد بود و سختى و رنج از آنان دور خواهد گشت و به نیک‏نامى جاودانى خواهند رسید.(3)
 


24

حجاب در شریعت زرتشت

و در کتاب «وَنْدى داد» این جمله به طور مکرّر آمده است:
«کلام ایزدى است که کردار زشت را نابود مى‏کند: از تو - اى مرد! - خواهش مى‏کنم پیدایش و فزونى را پاک و پاکیزه ساز! از تو - اى زن! - خواهش مى‏کنم تن و نیرو را پاک و پاکیزه ساز! آرزو دارم صاحب فرزند باشى و شیر تو فراوان شود!».(4)
در کتاب پوشاک باستانى ایرانیان در ذیل عنوان «پوشاک اقلیت‏هاى میهن ما» در مورد حجاب زنان زرتشتى چنین مى‏خوانیم:
«این پوشاک که بانوان زرتشتى از آن استفاده مى‏کنند، شباهتى بسیار نزدیک به پوشاک بانوان نقاط دیگر کشور ما دارد؛ چنان‏که روسرى آنان از نظر شکل و طرز استفاده، نظیر روسرى بانوان بختیارى است و پیراهن، شبیه پیراهن بانوان لُر در گذشته نزدیک است و شلوار، از لحاظ شکل و بُرش، همان شلوار بانوان کُرد آذربایجان غربى است و کلاهک، همان کلاهک بانوان بندرى است».
دین زرتشت، بر سه اصل اساسىِ، «اندیشه نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» استوار گشته است. موبدان در تفسیر اندیشه و کردار نیک مى‏گویند:
«یک زرتشتى مؤمن، باید از نگاه ناپاک به زنان دیگر دورى جوید».
در اندرز «آذرباد مار اسپند» موبد موبدان آمده است:
«مرد بد چشم را به معاونت خود قبول مکن».(5)
رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبى نیست که کسى بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورّخین، نه‏تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفته‏اند، بلکه به افراطها و سخت‏گیرى‏هاى بى‏شمار آنان نیز در این زمینه تصریح کرده‏اند. در کتاب «حجاب در اسلام»، آمده است:
«گرچه پوشش، در بین عرب مرسوم نبود و اسلام، آن را به‏وجود آورد، ولى در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللى که از فکر یهود پیروى مى‏کردند، حجاب، به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام مى‏خواست وجود داشت. در بین این ملت‏ها وجه و کفّین (= صورت و کف دست‏ها) هم پوشیده مى‏شد. حتى در بعضى از ملت‏ها سخن از پوشیدن زن و چهره زن نبود، بلکه سخن از قایم کردن زن بود و این فکر را به صورت یک عادتِ سفت و سخت درآورده بودند».(6)
ویل دورانت، که معمولاً سعى مى‏کند موارد برهنگى یا احیاناً تزیینات و آرایش‏هاى زنان هر قوم را با آب و تاب نقل کند تا آن را طبیعى جلوه دهد، در این مورد مى‏گوید:
«در طول قرون وسطا، یهودیان همچنان زنان خویش را با البسه فاخر مى‏آراستند، لکن به آنها اجازه نمى‏دادند که با سر عریان به میان مردم روند. نپوشاندن موى سر، خلافى بود که مرتکب را مستوجب طلاق مى‏ساخت. از جمله تعالیم شرعى یکى آن بود که مرد یهودى نباید در حضور زنى که موى سرش هویداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد».(7)
او در توصیف زنان یهودى مى‏گوید:
«زندگى جنسى آنان على‏رغم تعدّد زوجات، به طرز شایان توجّه، منزه از خطایا بود. زنان آنان دوشیزگانى محجوب، همسرانى ساعى، مادرانى پُرزا، و امین بودند و از آن‏جاکه زود وصلت مى‏کردند، فحشا به حدّاقل، تخفیف پیدا مى‏کرد».(8)
در کتاب مقدّس یهودیان، موارد متعدّدى یافت مى‏شود که به طور صریح و یا ضمنى، حجاب و پوشش زن و مسائل مربوط به آن، مورد تأیید قرار گرفته است. در برخى از آنها لفظ «چادر» و «برقع» به کار رفته است که نشانگر کیفیت پوشش زنان آن عصر است. اینک به پاره‏اى از آن موارد اشاره مى‏گردد.
در «سِفْر پیدایش» تورات، چنین مى‏خوانیم:
و رفقه، چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد. زیرا که از خادم پرسید:«این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما مى‏آید؟». و خادم گفت: «آقاى من است». پس بُرقعِ خود را گرفته، خود را پوشانید.(9)
در «تورات» آمده است:
«متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد؛ زیرا هر که این کُند، مکروه یهوه (خداى تو) است».(10)
در «تورات» مى‏خوانیم:
«و خداوند مى‏گوید از این جهت که دختران صهیون متکبّرند و با گردن افراشته و غمزات چشم، راه مى‏روند و به ناز مى‏خرام‏اند و به پاهاى خویش، خلخال‏ها را به صدا مى‏آورند * بنابراین، خداوند فَرقِ سر دختران صهیون را کَلْ خواهد ساخت و خداوند، عورت ایشان را برهنه خواهد نمود * و در آن روز، خداوند زینت خلخال‏ها و پیشانى‏بندها و هلال‏ها را دور خواهد کرد*و گوشوارها و دستبندها و روبندها* و دستارها و زنجیرها و کمربندها و عطردان‏ها و تعویذها را* و انگشترها و حلقه‏هاى بینى را * و رداها و شال‏ها و کیسه‏ها را * و آینه‏ها و کتان‏هاى نازک و عمامه‏ها و بُرقع‏ها را * و واقع مى‏شود که: به عوض عطریات، عفونت خواهد شد و به عوض کمربند، ریسمان و به عوض موهاى بافته، کَلى و به عوض سینه‏بند، زنّار پلاس و به عوض زیبایى، سوختگى خواهد بود * مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد * و دروازه‏هاى وى، ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمین خواهد نشست».(11)
در تورات، از چادر و برقع و روبنده‏اى که زنان با آن، سر و صورت و اندام خویش را مى‏پوشانده‏اند، صریحاً نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان است.
براى نمونه در کتاب «روت» مى‏خوانیم:
«بوعز گفت: زنهار کسى نفهمد که این زن به خرمن آمده است. و گفت: چادرى که بر توست، بیاور و بگیر. پس آن را بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وى گذارد و به شهر رفت».(12)
در مورد عروس یهودا مى‏خوانیم:
«پس رخت بیوگى را از خویشتن بیرون کرد. بُرقعى به رو کشید و خود را در چادرى پوشید و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست».(13)


25
ویل دورانت مى‏نویسد:
اگر زنى به نقض قانون یهود مى‏پرداخت، چنان‏که مثلاً بى‏آن‏که چیزى بر سر داشت به میان مردم مى‏رفت، و یا در شارع عام نخ مى‏رشت، یا بر هر سنخى از مردان، درد دل مى‏کرد، یا صدایش آن‏قدر بلند بود که چون در خانه‏اش تکلّم مى‏نمود، همسایگانش مى‏توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه‏اى او را طلاق دهد.(14)
او همچنین مى‏نویسد:
... و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده مى‏شمردند. موافق بودند که مرد، باید براى پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند؛ لکن غرض آن بود که زن، خود را براى شوهر خویش بیاراید نه براى سایر مردها.(15)
در کتاب «حکمة الحجاب و ادلة وجوب النّقاب»، براى تأیید این‏که منشأ حجاب زنان یهودى، وجوب حجاب در شریعت موسى(ع) بوده، به داستان حضرت موسى و دختران شعیب اشاره شده است که در آن، حضرت موسى به آنان امر کرد تا پشت سر او حرکت کرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند.(16)
همان‏طور که اشاره شد، ادیان الهى، به خاطر تناسبشان با فطرت و احکام کلّى، جهت و شیوه واحدى دارند. در مسیحیت، همانند دین زرتشت و یهود، حجاب زنان امرى واجب به شمار مى‏آمده است. «جرجى زیدان»، دانشمند مسیحى در این‏باره مى‏گوید:
«اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع، قبل از اسلام و حتى پیش از ظهور دین مسیح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقى مانده است».
مسیحیت نه‏تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب زنان را تغییر نداده و قوانین شدید آن را استمرار بخشیده است، بلکه در برخى موارد، قدم را فراتر نهاده و با تأکید بیشترى وجوب حجاب را مطرح ساخته است؛ زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج، امرى مقدّس محسوب مى‏شد و حتى در کتاب «تاریخ تمدن» آمده است که: ازدواج در سن بیست سالگى اجبارى بود؛ اما از دیدگاه مسیحیت که تجرّد، مقدس شمرده شده است جاى هیچ شبهه‏اى باقى نخواهد ماند که براى از بین رفتن تحریک و تهییج، این مکتب، زنان را به رعایت پوشش کامل و دورى از آرایش و تزیین، به صورت شدیدترى فراخوانده است.
در این ارتباط، نگاهى به «انجیل» مى‏اندازیم:
«... و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مُزیّن به حیا و پرهیز، نه به زلف‏ها و طلا و مروارید و رخت گران‏بها* بلکه چنان‏که زنانى را مى‏شاید که دعواى دیندارى مى‏کند به اعمال صالحه * ...».(17)
«همچنین اى زنان، شوهران خود را اطاعت نمایید تا اگر بعضى نیز مطیع کلام نشوند، سیرت زنان ایشان را بدون کلام دریابد * چون‏که سیرت طاهر و خدا ترس شما را ببینند * و شما را زینت ظاهرى نباشد از بافتن موى و متحلّى شدن به طلا و پوشیدن لباس * بلکه انسانیت باطنى قلبى در لباس غیر فاسدِ روح حلیم و آرام که نزد خدا گران‏بهاست * زیرا بدین‏گونه، زنان مقدسه در سابق نیز که متوکّل به خدا بودند، خویشتن را زینت مى‏نمودند و شوهران خود را اطاعت مى‏کردند * مانند ساره که ابراهیم را مطیع بود و او را آقا مى‏خواند و شما دختران او شده‏اید».(18)
همچنین درباره وقار و امین بودن زن مى‏خوانیم:
«و به همین گونه زنان نیز باید با وقار باشند و نه غیبتگو؛ بلکه هوشیار و در هر امرى امین».(19)
در روایات ما نیز چنین آمده است:
حضرت عیسى فرمود: از نگاه کردن به زنان بپرهیزید؛ زیرا شهوت را در قلب مى‏رویاند و همین، براى ایجاد فتنه در شخصِ نگاه کننده کافى است.(20)
 

26

حجاب در شریعت یهود

پوشش کامل در مقابل نامحرم

عدم تشبّه مرد و زن به یکدیگر

نزول عذاب در اثر آرایش دختران یهود براى بیگانگان

لزوم پوشاندن سر از نامحرمان

حجاب در مسیحیت

حواریون و پس از آنها پاپ‏ها و کاردینال‏هاى بزرگ که دستورهاى دینى آنان از طرف کلیسا و مذهب مسیحیت لازم‏الاجرا شمرده مى‏شد، با شدّتى هرچه تمام‏تر زنان را به پوشش کامل و دورى از آرایش‏هاى جسمى فرامى‏خوانده‏اند.
دکتر «حکیم الهى» استاد دانشگاه لندن در کتاب «زن و آزادى» پس از تشریح وضعیت زن نزد اروپاییان، در مورد حکم پوشش و حجاب زن نزد مسیحیت، عقاید «کلمنت» و «ترتولیان»، (دو مرجع مسیحیت و دو اسقف بزرگ) را درباره حجاب بازگو مى‏کند:
«زن باید کاملاً در حجاب و پوشیده باشد، الّا آن‏که در خانه خود باشد؛ زیرا فقط لباسى که او را مى‏پوشاند، مى‏تواند از خیره شدن چشم‏ها به‏سوى او مانع گردد. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگرى را با نگاه کردن به صورتش وادار به گناه نماید.
براى زن مؤمن عیسوى، در نظر خداوند، پسندیده نیست که نزد بیگانگان به زیور آراسته گردد و حتّى زیبایى طبیعى آن نیز باید مخفى گردد؛ زیرا براى بینندگان خطرناک است».(21)
تصویرهایى که از پوشاک مسیحیان و مردم اروپا انتشار یافته است، به وضوح نشان مى‏دهد که حجاب در بین زنان، کاملاً رعایت مى‏شده است. «براون و اشنایدر»، در کتاب «پوشاک اقوام مختلف»، برخى از تصاویر مربوط به زنان مسیحى را آورده‏اند که نشان مى‏دهد همگى آنها داراى لباسى بلند و پوشش سر مى‏باشند.(22)
اسلام که آخرین آیین الهى و بالطبع کامل‏ترین دین است و براى همیشه و همه بشریت، از طرف خداوند عالم، نازل شده است، لباس را «هدیه الهى» معرفى نموده و وجوب پوشش زنان را با تعدیل و انتظام مناسبى به جامعه بشرى ارزانى داشته است. از انحرافات و یا افراط و تفریطهایى که پیرامون پوشش زنان وجود داشته است اجتناب نموده و در تشریح قانون، حدّ و مرزى متناسب با غرایز انسانى را در نظر گرفته است.
در حجاب اسلامى، سهل‏انگارى‏هاى مضر و سختگیرى‏هاى بى‏مورد، وجود ندارد. حجاب اسلامى آن‏گونه که غرب تبلیغ مى‏کند، به معناى حبس زن در خانه یا پرده‏نشینى و دورى از شرکت در مسائل اجتماعى نیست؛ بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موى سر و اندام خود را بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمایى نپردازد.
با توجّه به غریزه قدرتمند جنسى، احکام و دستورهاى اسلام، تدابیرى است که خداوند براى تعدیل و رام‏کردن و همچنین ارضاى صحیح این غریزه، تشریح فرموده است.
در قرآن کریم، آیاتى چند به طور صریح، در مورد وجوب حجاب و حد و کیفیت آن نازل شده است. در سوره نور، طى آیه مفصّلى آمده است:
«... و به مردان مؤمن بگو که چشم‏هاى خود را فروپوشند و نیز دامان خویش را، که براى ایشان پاکیزه‏تر است. همانا خداوند به آنچه انجام مى‏دهند، آگاه است. و به بانوان با ایمان بگو چشم‏هاى خود را فرو پوشند و عورت‏هاى خود را از نگاه دیگران پوشیده نگاه دارند و زینت‏هاى خود را جز آن مقدارى که ظاهر است، ننمایند و زینت‏هاى خود را آشکار نسازند، مگر براى شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، زنان هم کیششان، کنیزانشان، مردان سفیهى که تمایلى به زنان ندارند، و یا کودکانى که از امور جنسى بى‏اطلاع‏اند (غیر ممیز). و پاهاى خود را بر زمین نکوبند تا زینت‏هاى پنهانشان آشکار شود. و همگى به‏سوى خداوند بازگردید، اى مؤمنان! باشد که رستگار شوید».(23)
همچنین در سوره احزاب آمده است:
«اى پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حُریّت شناخته شوند و مورد آزار و تعرّض هوسرانان قرا نگیرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است».(24)
«اى زنان پیامبر! شما اگر تقوا داشته باشید، همانند دیگران نیستید. بنا براین، هرگز نرم و نازک با مردان، سخن مگویید تا آن‏که دلش بیمار است، به طمع افتد. بلکه متین و نیکو سخن بگویید و خانه را منزلگاه خویش قرار دهید و هرگز مانند دوره جاهلیت نخستین،(براى نامَحرمان) آرایش و خودآرایى نکنید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و از خدا و رسولش اطاعت نمایید».(25)
پیامبر گرامى اسلام(ص) و معصومین(ع) علاوه بر تأکیداتى که بر رعایت حجاب داشته‏اند، با ارائه دستورالعمل‏هایى، جامعه اسلامى را به‏سوى تهذیب و پاکى، رهنمون گشته‏اند که در این قسمت، برخى از آنها را نقل مى‏کنیم.
روزى، اسماء - که خواهر زن پیامبر بود - ، با جامه بدن‏نما و نازکى به خانه پیامبر آمد. پیامبر، روى خود را از او برگرداند و فرمود:
اى اسماء! زن، وقتى به حدّ بلوغ رسید، نباید جایى از بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دست‏ها».(26)
پیامبر، در ضمن حدیثى، نهى فرمودند از این‏که زن، براى دیگران، خود را بیاراید، و فرمود: «اگر براى غیر شوهر، خود را آرایش نمود، لازم است خداوند او را با آتش بسوزاند».(27)
پیامبر(ص) فرمود:
خداوند، مردانى را که شبیه زن مى‏شوند و زنانى را که خود را شبیه مرد قرار مى‏دهند، نفرین کرده است».(28)
امام باقر(ع) نیز، در ضمن حدیثى فرمودند:
«جایز نیست که زن، خود را شبیه مرد نماید؛ زیرا پیامبر، مردانى را که مشابه زنان مى‏شوند و همچنین زنانى که خود را شبیه مردها قرار مى‏دهند، نفرین کرده است».(29)
در قرآن و روایات، علاوه بر دستورهایى که در مورد حفظ حجاب زنان آمده است، مسئولیت‏هایى نیز به مردان واگذار شده است که ذیلاً به آنها اشاره مى‏گردد:
پیامبر فرمود:
 


27

حجاب در شریعت اسلام

حجاب در قرآن کریم

حجاب در روایات

پرهیز از پوشش بدن نما و نازک

نهى از آرایش و استعمال عطر در خارج از خانه

پرهیز زنان از شبیه ساختن خود به مردان

عفّت نسبت به زنان مردم

«نسبت به زنان مردم، عفیف باشید تا زنان شما عفیف بمانند».(30)
دورى از چشم‏چرانى‏
از امام صادق(ع) نقل شده که مى‏فرماید:
«چشم چرانى، تیرى است مسموم از تیرهاى شیطان؛ چه بسا، نگاهى که حسرت‏هاى طولانى را درپى دارد».(31)
همان‏طور که اشاره شد، حجاب، از ضروریات اسلام است و تمام فِرَق اسلامى، آن را واجب مى‏دانند، و در این‏که زنان باید به هنگام اداى نماز و در حضور مردان بیگانه، موى سر و تمامى اندام خود را به استثناى صورت و دست‏ها (از مچ به پایین) بپوشاند، اتفاق نظر دارند؛ البته شافعیان و برخى از علماى شیعه پوشاندن صورت را نیز در حضور بیگانگان، لازم شمرده‏اند.
پایان این نوشتار را به پرسشى از امام خمینى(ره)، در مورد حجاب و حد آن، و پاسخ ایشان، که مى‏تواند نشانگر نظرات دانشمندان مسلمان باشد، اختصاص مى‏دهیم:
آیا حجاب از ضروریات اسلام است و منکر آن و کسانى که به این دستور الهى مخصوصاً در جامعه اسلامى بى‏اعتنایى مى‏کنند، چه حکمى دارند؟
اصل حکم حجاب از ضروریات است و منکر آن، حکمِ منکر ضرورى را دارد و منکر ضرورى، محکوم به کفر است، مگر این‏که معلوم باشد که منکر خدا یا رسول نیست.
حدود حجاب اسلامى براى بانوان چیست؟ براى این منظور، لباس آزاد و شلوار و روسرى کفایت مى‏کند؟ و اصولاً چه کیفیتى در لباس و پوشش زن در برابر افراد نامحرم باید رعایت شود؟
واجب است تمام بدن زن بجز قرص صورت و دست‏ها تا مچ، از نامحرم پوشیده شود و لباس مذکور اگر مقدار واجب را بپوشاند، مانعى ندارد؛ ولى پوشیدن چادر، بهتر است و از لباس‏هایى که توجّه نامحرم را جلب کند، باید اجتناب شود.(32)
از بررسى و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان چهارگانه استنباط مى‏گردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدّت بیشترى برخوردار بوده است. به طور مثال، پوشاندن صورت، گرچه در زمان زرتشت معمول نبوده و بعد از او در میان زرتشتیان معمول شده است، اما طبق آنچه گذشت، چادر و روبنده از ارکان اخلاقى مسیحیان و یهودیان محسوب مى‏شده است؛ درحالى‏که بنابر نظر اکثر فقهاى اسلامى، پوشاندن صورت واجب نیست. لزوم کناره‏گیرى کامل زن در حیض در دین زرتشت، محق دانستن مرد در طلاق زنى که صدایش در کوچه شنیده شده بدون پرداخت مهریه از طرف دین یهود، رکن بودن چادر و روبند و ذکر نام آن دو به طور صریح در کتاب مقدّس مسیحیان و وجوب سکوت زن نزد بیگانه و در کلیسا از طرف مسیحیت، بهترین گواه بر این مطلب است.
بنابراین، نه‏تنها اسلام واضع قانون حجاب نبوده است، بلکه در جهت جلوگیرى از افراط و تفریطهایى که در طول تاریخ در مورد حجاب به وجود آمده بود، به قانونمند کردن و تنظیم آن همت گماشته است و آن را به صورتى متعادل، صحیح و متناسب با فطرت انسانى زن و غیرتمندى مرد، ارائه نموده است.

در نگاه فقیهان و دانشمندان مسلمان

بررسى نهایى

منبع: حجاب در ادیان الهى، على محمدى، انتشارات اشراق

1 . تورات، سفر پیدایش، باب 3، آیات 6 - 8 و 20 - 21.2 . سوره اعراف، آیه 22.3 . یسنا، ص 53، پندهاى 5 - 8 به نقل از: آموزش‏هاى زرتشت پیامبر ایران، رستم شهرزادى، انجمن زرتشتیان، آبان 76.4 . وندى داد، ص 275، بند 10.5 . سال‏نماى 1372، انجمن زرتشتیان تهران، ص 10.6 . حجاب در اسلام، ابوالقاسم اشتهاردى، ص 50.7 . تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 12، ص 62.8 . همان، ص 63.9 . سفر پیدایش، باب 24، فقره 64 و 65. به گفته مرجع مذهبى یهودیان ایران «خاخام اوریل داودى»، منشأ و وجوب حجاب در شریعت یهود، مستند به همین فقره است.10 . تورات، سفر تثنیه، باب 22، فقره 5.11 . تورات، کتاب اشعیاء نبى، باب سوم، فقره 16 - 26.12 . تورات، کتاب روت، باب دوم، فقره 8 - 10.13 . تورات، سفر پیدایش، باب 38، فقره 14 و 15.14 . تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 12، ص 30.15 . همان، ص 31.16 . ر.ک: حکمة الحجاب وادلة وجوب النقاب، ص 252.17 . انجیل، رساله پولس به تیموناؤس، باب دوّم، فقره 9 - 15.18 . انجیل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1 - 6.19 . انجیل، رساله پولس رسول به تیموناؤس، باب سوم، فقره 11.20 . سفینة البحار، ج 2، ص 596.21 . زن و آزادى، حکیم الهى، ص 53.22 . پوشاک اقوام مختلف، براون و اشنایدر، ص 116.23 . سوره نور، آیه 31.24 . سوره احزاب، آیه 59.25 . سوره احزاب، آیه 32.26 . سنن ابى داود، ج 2، ص 383.27 . بحارالأنوار، ج 103، ص 242.28 . همان جا.29 . همان، ص 258.30 . وسایل الشیعة، ج 14، ص 141.31 . همان، ج 14، ص 138.32 . احکام بانوان، محمد وحیدى، ص 37.

سه نکته درباره پوشش


32

مقدّمه

امروزه پرسش‏ها و ایرادها در زمینه مسائل دینى رو به فزونى است و حجاب نیز از آن، مستثنا نیست. مسئله پوشش از زوایاى متعدد و از دیدگاه علوم امروزى، مورد کندوکاو قرار گرفته و نقّادى شده است. با این همه، نوشته‏اى که یکایک این پرسش‏ها را از همان زاویه و نگرش پاسخ دهد، در دست نیست. از «مسئله حجاب» نوشته شهید مطهرى که بگذریم، غالب کتب و نوشته‏ها، حجاب را از جنبه‏هاى اخلاقى و فقهى مورد تحقیق قرار داده‏اند. با این‏که این موضوع، بجز ابعاد اخلاقى و فقهى، داراى بعد کلامى است و شبهات برونْ‏دینى را نمى‏توان با پاسخ‏هاى اخلاقى و فقهى پاسخ گفت. بلکه هر شبهه‏اى پاسخى از سنخ خود را مى‏طلبد.
بیش از یکصد سال است که درباره حجاب دینى در میان منتقدان، بحث و گفتگوست. در این زمینه هم نویسندگان مسلمان به نقد و بررسى پرداخته‏اند و هم غربیان. قاسم امین، طاهر حدّاد، نظیره زین‏الدین، جمیل صدقى زهاوى، رصافى، رجب بیومى، عبدالقادر مغربى و ...(در میان عرب زبان‏ها)(1) و قرة العین، میرزا آقاخان کرمانى، شیخ احمد روحى، ملک المتکلمین، میرزا جهانگیرخان شیرازى، اعتصام الملک، میرزافتحعلى آخوندزاده و ...(از ایرانیان) در این زمینه‏ها به ایراد و نقد، رو کرده‏اند.
در میان غربیان نیز کسانى چون فروید(2) (1856 - 1939 م) و راسل‏(3) (1872 - 1969م) به نقد و اشکال پرداخته‏اند. این روند در دوران معاصر، بویژه پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و سرعت‏گرفتن حرکت‏هاى اسلامى و دینى، همچنان ادامه یافته و بلکه شدت گرفته است؛ زیرا گروه‏هاى مخالف و ناراضى جمهورى اسلامى ایران نیز به جمع ناقدان پیوسته و در نشریه‏هاى خارج از کشور، میدان‏دار این قبیل نظریه‏ها شده‏اند.
امروزه نیز مى‏توان از نویسندگانى چون نوال سعداوى‏(4)، محمّد سعید عشماوى‏(5) و ... در جهان اسلام نام برد که به نقد دیدگاه‏هاى دینى در باب حجاب نظر داشته‏اند. در این گفتار برآنیم تا سه ایرادِ مطرح شده درباره حجاب مطلوب اسلام را در یک سازمان منطقى، مورد تأمل و نقد قرار دهیم.
قبل از ورود، بایسته است که برخى پیش
 


33

پیش‏فرض‏ها

فرض‏ها و اصول موضوعه را فهرست‏وار مرور کنیم تا هنگام نقّادى ایرادها، دچار تطویل و تکلّف نگردیم:
یک. آدمى داراى نیازهاى متعدد و گوناگون مادى و معنوى است که سعادت و خوش‏بختى وى، در گرو رشد و تکاملِ هماهنگ و تعدیل یافته آنهاست. بدین معنا که اگر هر یک از رشد و تعدیل منظور نگردد، به همان میزان، از کمال و تعالى محروم مى‏ماند. در سایه این تعدیل و هماهنگى، رهایى از فربهى و تورم، امکان‏پذیر است.
دو. غریزه جنسى، براى زندگى، بسان خودِ حیات، ضرورت دارد. این غریزه و دیگر غرایز مادى به منزله موتور زندگانى‏اند. از این‏رو نمى‏توان آنها را نمودهاى منفى حیات تلقى کرد، اما باید توجه داشت این غریزه بخشى از نیروهاى وجود آدمى است که باید همراه با سایر نیروها مورد توجه قرار گیرد.
سه. در میان تمام اقوام و ملل، هرزگى و بى‏بندوبارى امرى نکوهیده و مضر به شخصیت فردى و اجتماعى انسان محسوب مى‏شود. در تمام ادیان الهى بر این نکته تأکید شده و حتى فیلسوفانى که به لذتگرایى معروف‏اند آن را تقبیح کرده‏اند. درباره «یانگ چو» فیلسوف لذتگراى قرن پنجم تا سوم پیش از میلاد گفته‏اند:
«نباید فراموش کرد که یانگ چو با این‏که خواستار لذت‏هاى حسى بود، ولى علیه زیاده‏روى‏ها و هرزگى‏ها که از دیدگاه او و مکتبش ویرانگر طبیعت انسان است، به مقابله برمى‏خاست».(6)
این امر مى‏تواند نشانگر این حقیقت باشد، که فطرت انسانى با آزادى‏هاى بى‏حد غریزه جنسى سازگارى ندارد. تحدید و مهار کردن آن با توجه به سایر نیروهاى انسانى، لازم و مطلوب است.
چهار. در شریعت اسلامى براى پیشگیرى از این انحراف، از یک‏سو حجاب و رعایت حریم از سوى زن و مرد توصیه شده و از سوى دیگر بر ازدواج، ترغیب شده است.
پنج. حجاب و پوششى که در این گفتار از آن دفاع مى‏شود، خانه‏نشینى زن، یا قایم کردن وى نیست. بلکه نقطه مقابل هرزگى و لیبرالیسم جنسى (تبرّج) است. به تعبیر دیگر، در پس این مفاهیم این حقیقت القا مى‏شود که قلمرو بروز جنسیّتِ زن و مرد، صحنه اجتماع نیست، بلکه محیط خانواده است. آنچه صحنه اجتماع را به محیط عرضه جنسیّتْ بدل کند و زن و مرد را نه به عنوان دو انسان، بلکه به عنوان دو جنس، رو در رو کند مذموم و ناپسند است.
به گفته استاد مطهرى:
«حقیقت امر این است که در مسئله پوشش - و به اصطلاح عصر اخیر: حجاب - سخن در این نیست که آیا زن، خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان؟ روح سخن این است که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد؟ آیا مرد باید حق داشته باشد که از هر زنى در هر محفلى حداکثر بهره‏ها را به استثناى زنا ببرد یا نه؟... پس روح مسئله، محدودساختن کامیابى‏ها به محیط خانوادگى و همسران مشروع، یا آزاد بودن کامیابى‏ها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع است».(7)
این معنا از حجاب، مورد تأیید متون دینى ماست و بسیارى از اندیشمندان اسلامى نیز بر آن تأکید دارند.
گاه گفته مى‏شود: «عفاف، غیر از حجاب است و چنین نیست که زنان اگر حجاب نداشته باشند، عفیف و پاکدامن نیستند». در همین زمینه، ویل دورانت مى‏گوید:
«عفت با لباس پوشیدن، هیچ رابطه ندارد».(8)
گاه این مطلب از شخصیت‏هاى اسلامى نیز نقل مى‏شود و زنان شمال ایران را مثل مى‏آورند که آنان با آن‏که در شالیزارها با لباس خاص خود فعالیت مى‏کنند و حجاب ویژه مورد نظر را ندارند، اما عفیف و پاک هستند.(9) و نیز مى‏توان به زنان روستایى مثل زد که بى‏حجابى‏آنها، بى‏حیایى انگاشته نمى‏شود.
ما اگرچه عفاف و حجاب را یکى نمى‏دانیم لیکن با این تحلیل نیز مخالفیم. عفاف، حالتى درونى است و حجاب، به ظاهر و شکل برمى‏گردد و تفاوت آن دو، تفاوت ظاهر و باطن است.
و نیز مى‏پذیریم که ممکن است افرادى عفیف و پارسا باشند، اما حجاب را به گونه‏اى که مورد توصیه شرع است دارا نباشند. ولى به این امر هم باید توجه کرد که این جدایى تا کجا مى تواند ادامه یابد؟ آیا مى‏تواند به عنوان یک قاعده عام درآید؟ اگر چنین است چرا تنها به زنان روستایى که تعداد اندکى از زنان را تشکیل مى‏دهند استناد مى‏شود؟ چرا زنان شهرى مثال زده نمى‏شوند؟
 


34

1) بى حجابى، نه بى حیایى

بنابراین، امکان جدایى عفاف از پوشش، گرچه پذیرفته مى‏شود، اما قانونگذار با توجه به اوضاع اجتماعى و روحیات و هوس‏هاى آدمى باید عموم را در نظر گیرد و قانون وضع کند؛ نه این‏که چون چند زن بدون حجاب، عفاف خود را حفظ مى‏کنند قانون را بشکند.
از این گذشته، اگر زنان بدون حجاب، عفیف و پاک هستند، آیا مردان نیز چنین‏اند و هوسبازى نمى‏کنند و از هرزگى دست برمى‏دارند. حجاب زن و مرد، تدبیرى است براى سلامت جامعه انسانى و در قانونگذارى باید این کلیّت، منظور گردد.
از سوى دیگر مگر مى‏توان رابطه بین ظاهر و باطن را ندیده انگاشت. ظاهر، نشانه باطن است؛ مگر نه این‏که «رنگ رخساره خبر مى‏دهد از سرّ ضمیر»؟ متانت در سلوک و رفتار ظاهرى و سنگینى در انتخاب لباس و پوشش، از عفاف درونى خبر مى‏دهد.
و نیز ظاهر بر باطن اثر مى‏گذارد. مگر چنین نیست که رنگ لباس بر روان آدمى اثر مى‏گذارد؟ مگر چنین نیست که نام افراد در شخصیت درونى آنها اثر مى‏گذارد؟ همین گونه است پوشش و نوع لباس آدمى.
مسئله تأثیر ظاهر بر باطن، هم مورد تأیید اسلام است و هم دانش روان‏شناسى بر آن تأکید دارد.
در روایات اسلامى تعبیرهایى از این قبیل بسیار داریم:
«مصافحه کنید تا کینه‏ها از میان روند».(10)
«هنگام خشم، با آب خنک، وضو سازید».(11)
«نگاه کردن به آب و سبزى‏ها فرح‏بخش است».(12)
و ...
خلاصه آن‏که: 1- قانونگذار نمى‏تواند یک فرد یا گروه اندک را ملاک وضع قانون قرار دهد. 2 - ظاهر، نشانه باطن است. 3 - ظاهر، بر باطن و درون، تأثیر مى‏گذارد.
چرا در حجاب و پوشش میان زن و مرد فرق گذاشته مى‏شود؟ چرا زن باید خود را بپوشاند اما مرد آزاد است؟ در یکى از نشریات زنانه خارج از کشور، پس از نقل سخن یکى از نویسندگان، در مقام نقد نوشته است:
«... وى در صحبت‏هایش حجاب و پوشش را فقط براى زن‏ها ضرورى مى‏داند؛ زیرا آنها، عامل فسادند و اگر زنى با معیارهاى اسلامى راه نرود و نشستن و برخاستنش باعث ناراحتى «بعضى»ها شود، زن بى‏حیا محسوب مى‏شود. پس بنابراین، بى‏عقل و سبک‏سر است و آن مردهایى که با حرکات زن دچار ناراحتى مى‏شوند کاملاً عادى و به حق هستند. این زن است که باید متانت داشته باشد و کار حرام نکند، و زن است که باید اجازه ندهد که کسى به وى نگاه حرام بیندازد. و زن است که همیشه باید «ناموس» خود را بپوشاند و ... از وظایف مرد، هیچ وقت کسى حرف نمى‏زند؛ زیرا مرد از نظر فقها آزاد خلق شده است».(13)
همین مطلب را استاد عبدالحلیم ابوشقه در کتاب «آزاد شدن زن در عصر رسالت» آورده و به آن پاسخ گفته است.(14)
در پاسخ به این پرسش باید گفت: تفاوت فیزیکى و روانى زنان و مردان جاى انکار ندارد. در هیچ کجاى جهان، مردان گوشواره طلا در گوش نمى‏کنند و از گردنبند طلا و النگو استفاده نمى‏کنند. در هیج کجاى جهان مردان، از لوازم آرایش صورت براى زیبایى چشم و ابرو و گونه استفاده نمى‏کنند. در هیچ کجا مردان، دامن نمى‏پوشند. این امر به امروز مربوط نیست. از گذشته تا به حال چنین بوده است. از این حقیقت مى‏توان نتیجه گرفت که در برخى خصلت‏ها زنان با مردان یکسان نیستند و با این فرض مى‏توان احکام متفاوت براى آنها وضع کرد.
از همین مقوله است تفاوت مرد و زن در تحریک غریزه جنسى. مردان، زودتر از زنان برانگیخته مى‏شوند و بسیارى از چیزهایى که براى مردان مهیج است زنان را به تهییج وانمى‏دارد.
بر این پایه، اگر قانون پوشش براى آن است که زمینه‏هاى تهییج جنسى در غیر محیط خانواده از میان رود، این واقعیت‏هاى متفاوت، احکام ویژه را به دنبال مى‏کشد.
بر همین اساس در شریعت اسلامى در نگاه زن و مرد به یکدیگر تفاوت دیده مى‏شود. برخى از فقها در رساله خود نوشته‏اند:
 


35

2) تفاوت حجاب مرد و زن، چرا؟

«نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم و همچنین نگاه کردن به موى آنان چه با قصد لذت، چه بدون آن، چه با ترس از وقوع در حرام چه بدون آن، حرام است. و نگاه کردن به صورت آنان و دست‏هایشان تا مچ اگر به قصد لذت یا همراه با ترس وقوع در حرام باشد، حرام است. بلکه احتیاط مستحب آن است که بدون قصد لذت و ترس از وقوع در حرام هم به آنها نگاه نکند و نیز نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم حرام مى باشد، مگر به جاهایى از بدن که در متعارف، التزام به پوشیدنش نیست مثل سر و دست‏ها و ساق پاها که نگاه کردن زن به این جاها اگر بدون لذت و خوف وقوع در حرام باشد اشکال ندارد».(15)
در این زمینه، علامه محمدحسین فضل‏اللَّه در پرسش و پاسخى چنین گفته است:
«سؤال: آیا زن مى‏تواند به مرد عریانى که تنها عورتش پوشیده است نگاه کند؟
جواب: نگاه به مردان به مقدارى که به طور متعارف پوشیده نیست، مانعى ندارد؛ اما در قضیّه مورد سؤال، مجاز شمردن آن به صورت کلّى (براى همه افراد و شرایط)، با اشکال رو به روست. پس شاید بتوان این طور گفت که: مجاز است، مگر آن‏که ترس فتنه (فساد) در میان باشد».(16)
ناگفته نماند که این دیدگاه تمامى فقها نیست و مقلدان باید به رأى و نظر مرجع خود عمل کنند. اما از منظر یک بحث علمى این رأى قابل دفاع است و آنچه را که در پاسخ به ایراد گفتیم، تأیید مى‏کند.
عصاره سخن آن‏که، تفاوت حجاب زن و مرد از واقعیت‏هاى وجودى این دو صنف برخاسته است و این تمایز به نحوى است که جاى انکار ندارد.
گروهى بر این باورند که حجاب، نه‏تنها زمینه‏هاى لذت‏جویى زن و مرد را از میان بر نمى‏دارد، بلکه طبق اصل و قاعده «الانسانُ حریصٌ على ما مُنِع» آنها را آزمندتر مى‏کند. بر این اساس، هم تشویش و اضطراب و التهاب در آنها بیشتر مى‏شود و هم زمینه سوء استفاده را بیشتر مى‏کند. در یکى از نشریات خارج از کشور آمده است:
«به اعتقاد فروید، لذتِ نظربارگى در معادله بین لذت و رنج نهفته است. لازمه لذت بردن از نگاه، این است که میان نگرنده و نگریسته فاصله باشد، زیرا فاصله مانند غیبت، خود اشتیاق برانگیز است. حجاب و نظام نگریستن آزرمگین پاره‏هایى از صورت و اندام زن و مرد را مى‏پوشاند و به این ترتیب، فاصله‏اى به وجود مى‏آورند که مایه لذت‏بردن از دیدن و شنیدن است. این گونه محدودیت‏ها در نگاه، در عین حال، به سوژه نگاه، بُعدى تحریک کننده مى‏بخشد و به این ترتیب، زن به عاملى اشتیاق‏انگیز بدل مى‏شود، و سرانجام، همان نتیجه‏اى به بار مى‏آید که با اصول و احکام دینى درباره حجاب و نگاه در تضاد است؛ یعنى احکامى که براى جلوگیرى از هوس‏انگیز شدن زن وضع شده است».(17)
و نیز گفته است:
«در زندگى واقعى، برخى از زنان با حجاب، پوشش را وسیله جلب نظر مردان قرار مى‏دهند و به بهانه مرتب کردن چادر یا روسرى، آن را باز مى‏کنند و اندام و لباس خود را فرادید دیگران مى‏گذراند».(18)
در همین مقاله از نظریه‏اى یاد شده که چادر را با عنوان دام یا نقاب به بحث گذاشته است.(19) راسل نیز همین عقیده را پذیرفته و از آن دفاع مى‏کند، وى در این زمینه چنین نوشته است:
«میزان دفعاتى که یک مرد احساس شهوت مى کند مربوط به شرایط خاص فیزیکى خود است، در صورتى که فرصت‏هایى که برانگیزاننده چنین تمایلاتى در او هستند مربوط به قراردادهاى اجتماعى که او پاى‏بند بدانهاست مى‏باشد.
براى بشر اولیه دوران ویکتورین، قوزک پاى یک زن، محرک کفایت کننده‏اى بود. درحالى‏که یک مرد امروزى جز با دست یافتن به مقصود نهایى به هیچ ترتیب تحریکى نشان نمى‏دهد. این امر کاملاً مربوط به مدل لباس خانم‏هاست. اگر عریانى قوزک مُد بود، همان کافى بود که ما را تهییج کند، و زن‏ها هم مجبور بودند - همان‏طورى که در بعضى
 


36

3) حجاب، و افزایش التهاب

از قبایل بربرى مجبورند - که از لباس پوشیدن به عنوان وسیله‏اى که خود را از نظر جنسى جالب توجه نمایند، استفاده کنند. درست نظیر چنین ملاحظاتى در مورد ادبیات و تصاویر نیز صدق مى‏کند. آنچه در زمان بشر ویکتورین محرک بود در مردان دوره‏اى نسبتاً آزادتر کاملاً بى‏اثر بود. هرچه متدین‏نماها آزادى جنسى را بیشتر محدود کنند، به همان اندازه نیز مردم زودتر تحریک خواهند شد.
نُه دهم استقبال مردم از مجلات سکسى به خاطر تلقین‏هاى ناشایستى است که علماى اخلاق در جوانان ایجاد کرده‏اند. یک دهم بقیه نیز به صورت فیزیولوژیکى است. به هر صورت و با هر قانونى که باشد، سرانجام به وجهى اتفاق خواهد افتاد. من، با وجود این‏که مى‏ترسم در این مورد مردمانِ کمى با من موافق باشند، مصرانه معتقدم که هرگز و به هیچ صورتى نباید قانونى در مورد جلوگیرى از انتشارات جنسى وجود داشته باشد».(20)
علامه سیّد محمّد حسین فضل اللَّه در میزگردى در پاسخ به این سؤال، چنین ابراز عقیده کرده است که: این قاعده نسبت به فکر و اندیشه صادق است. یعنى فکر و اندیشه را نمى‏توان کتمان کرد؛ بلکه پنهان ساختن آن، آدمى را بیشتر حریص مى‏کند تا از آن مطلع گردد. اما حجاب چنین خاصیتى ندارد؛ زیرا اگر زن حجاب را آن‏گونه که دین گفته رعایت کرد از این التهاب و حرص و آزمندى خبرى نیست. آن‏گاه مثلى مى‏آورد و مى‏گوید: اگر درب خانه یا گاوصندوقى نیمه باز باشد دیگران مى‏خواهند بدانند داخل آن چیست؛ ولى اگر بسته باشد چنین هوسى در دیگران پدید نمى‏آید.(21)
این پاسخ تا اندازه‏اى به حل مسئله نزدیک شده است و برآن باید افزود که اولاً چادر، ملاک و معیار حجاب شرعى نیست تا بتوان با نقد آن، به نقد یک دیدگاه پرداخت.
ثانیاً سوء استفاده از چادر یا حجاب، به معناى نادرستىِ این فرهنگ نیست. اگر در کشورهاى پیشرفته نمایندگان مجلس یا افراد پلیس از موقعیت و منصب خود سوءاستفاده کنند، آیا به معناى آن است که مجلس و پلیس براى جامعه بى‏فایده است؟ یا این‏که باید جلوى سوءاستفاده را گرفت. همین‏گونه است اگر زنى از چادر، سوءاستفاده کند.
گذشته از آن، اگر در جامعه، زن، حضورى انسانى داشته باشد - که قبلاً بدان پرداخته شد - و جنسیّت خود را به محیط خانه اختصاص دهد و جامعه، عرصه فعالیت و تلاش مردان و زنان باشد، چنین وضعى پیش نخواهد آمد.
بر اینها باید افزود که تلاش شریعت در امر پوشش، بدان جهت است که جامعه را به سمت پاکى سوق دهد؛ ولى این بدان معنا نیست که به یکباره مقصود، حاصل شود و هیچ گونه تخلف و سوء استفاده از آن نشود.
به تعبیر دیگر هر قانونى ضایعاتى به همراه دارد و این، نشان‏دهنده ضعف قانون نیست، بلکه حاکى از آن است که انسان، موجود پیچیده و عجیبى است. البته اگر درصد ضایعات بیش از اندازه متعارف باشد، از ضعف قانون حکایت دارد و این را کسى درباره حجاب به اثبات نرسانده و تجربه نکرده است. بلکه واقعیت، خلاف آن را نشان مى‏دهد.


1 . المرأة فى الفکر الاسلامى، جمال محمّد الباجورى، ج 1، ص‏206 - 207.2 . ر.ک: روانکاوى نوشته ناصر الدین صاحب الزمانى. 3 . ر.ک: برگزیده افکار راسل، ص 15.4 . وى نویسنده کتاب‏هایى از قبیل: عن المرأة: چهره عریان زن عرب (ترجمه شده) مى‏باشد.5 . وى نویسنده کتاب حقیقة الحجاب و حجیة الحدیث مى‏باشد که در آن دینى بودن حجاب را مورد تردید قرار داده است.6 . اخلاق در چین و هند باستان، ص‏54.7 . مسئله حجاب، مرتضى مطهرى، ص 82 - 83.8 . تاریخ تمدن، 140، ص 58.9 . کیهان لندن، 11 / 3 / 1374.10 . محجة البیضاء، ج 3، ص 389.11 . همان، ج 5، ص 307.12 . بحارالأنوار، ج 76، ص 289، ح 1.13 . نشریه آواى زن، ش 21، مقاله آزادى و برابرى زن در اسلام.14 . تحریر المرأة فى عصر الرسالة، ج 2، ص 22 - 23.15 . توضیح المسائل، آیة اللَّه سیدعلى سیستانى، ص 508.16 . المسائل الفقهیة، سیّد محمّدحسین فضل اللَّه، ج 1، ص 242.17 . ایران نامه، سال 9، ص 418.18 . همان، ص 419.19 . همان، ص 425.20 . برگزیده افکار راسل، ص 15.21 . قرائة جدیدة لفقه المرأة الحقوقى، ص 139 - 141.

مقدمه

مقدمه                                              هوالمعین

کالبد«حجاب » به روح «عفاف» نیازمند است و روح عفاف نیز بدون کالبد حجاب ,قابل تصور وبروز واثر آفرینی نیست ,عفاف به عنوان سازنده ی لایه های زیرین حجاب ,یعنی پارسایی ,خویشتن داری وشرم سازنده وحجاب به عنوان لایه های رویین عفاف است که وجه مرئی_ظهور یافته همان پارسایی وخویشتن داری را نشان می دهد و این دو ,توامان به زن فرصت می دهد تا با حیثیت انسانی خود در جامعه ظاهر شود وبا آن تعامل پیدا کند ,حجاب عالی ترین حجت زن مسلمان, برای فراموش نشدن از صحنه های اجتماعی است ,حجاب لباس حضور _فرصت مشارکت و بالا ترین دلیل زن , برای استناد به نگاه شارع مقدس است که برای او امکان حضور و نحوه حضور را فراهم اورده لذا باید گفت:حجاب یکی از مترقی ترین , رشد آورترین , قوانین اسلام درباره زنان است, که باید در درجه نخست بدیده«حق» به ان نگریست و با چنگ و دندان , این حق اضافه شده از طرف حضرت حق را هم خود حفظ کرد و هم حفظ و توسعهآن را از جامعه واز حاکمان و بویژه از حکومت دینی ,که 3وظیفه مهم 1- تصحیح دین شناسی مردم 2- تحکیم دین باوری مردم3- تسهیل دینداری مردم را به عهده دارد ،خواست از این روی اساسی ترین حرکت در زمینه ی این مهم ،حرکت روشنگری تبیین و باور پذیر نمودن جامعه نسبت آن است و ازآن  جایی که خداوند انسان ها را با ویژگی های :

1 حقیقت طلبی ؛«فطرت الله التی فطرت الناس علیها »فطرت مردم بر اساس فطرت الهی که حقیقت محض است خلق شده است

2 تنوع طلبی ؛«خلقکم اطوارا »تنوع و دگرگونی آدم ها باعث شده راهای اقبال و ادبار برای ورود و نفوذ به قلبشان گوناگون شود

3  کمال طلبی «انتم الفقراء الی الله »فقر نقص و نیاز است و بشر در ذات خود از نقص و نیاز بیزار است و به همین دلیل به سوی منبع رفع کننده آن در حرکت است که گاه در سیر غلط بدنبال سراب است و گاه در صیرورت درست در پی آب

پس باید در تمامی روشنگری ها به این سه ویژگی مهم ،توجه دمادم و ژرف شود لذا لازم می نماید حقیقت حجاب که با حقیقت وجودی زن یعنی حیثیت انسانی او ،تطابق تام دارد ،تبیین گردد و همه ی تناسبات و تطابقات موجود در ان با صورتبندی و ادبیات امروز طرح و باز خوانی شود و همچنین لازم می نماید که تنوع طلبی ،در نحوه ی اجرا و تحقق ان حقیقت ،به صورت علمی و عملی مورد توجه قرار گیرد این موضوع می تواند در انواع رنگ ها ومدل ها ،در راستای تامین اصول و بایسته های اساسی حخاب و عفاف ،ظهور و بروز یابد تا ضمن پاسخ گویی به ذائقه ی تنوع طلبی  انسان ها ،که تولید و مصنوع آدم ها نیست ،بلکه تدبیر و تمشیت الهی ست ،به اصل ما قبل آن نیز ،که اصل حقیقت طلبی ست ،پاسخ داده شود و فرصت باور پذیری حقیقت از مردم وبویژه جوان ها ،به دلیل کج سلیقگی و نادیده گرفتن اصل تنوع طلبی ،گرفته نشود تا گمان نشود که «نومن ببعض و نکفر ببعض »شامل حال گروه خاصی است که ما به جهت شدت مسلمانی

از انها مبراییم ! بلکه بدانند خلقت الهی هم یک ایه تکویینی ، در کنارآیات تشریعی

، اگر کسی خلقت الهی را که بر مصلحت «خلقکم اطوارا » استوار است نادیده بگیرد او هم ایه ای از ایات الهی را زیر پا گذاشته است و همچنین لازم است ویژگی کمال طلبی ، در طراحی دلالت ها و برهان ها ، به طور دقیق و ژرف مورد توجه قرار گیرد زیرا بشر از نقص و نیاز بی زار است و چرخ اصلی و بلکه بهتر بگوییم متور اصلی همه ی حرکت ها تلاش ها پیشرفت ها دگرگونی ها ،همین قصه ی ذاتی فرار انسان از نقص و نیاز است پس بیان اینکه حجاب و عفاف سودمندی عاطفی روانی اخلاقی اجتماعی اقتصادی و در نهایت سودمندی برای زن بعنوان «جامعه ی هدف »بهره مندان اولیه دارد و او را از نقص به سوی کمال می برد ، امری ضروری است ، طرح این موضوع از جمله مسائل مهمی است که به شدت در بین مخاطبان ،باور پذیری و همبستگی مرامی و فکری ایجاد می کند چنانچه سیاق تدبیر حضرت حق نیز در ایه ی حجاب همین معنا را دنبال می فرماید زیرا خدای متعال نمی فرماید زن ها حجاب را رعایت کنند تا مردان به سعادت برسند مردان پاک زندگی کنند مردان اذیت نشوند مردان دچار هیجانات غیر اخلاقی نگردند اصلاً و ابداً پای مردان به عنوان بهره مندان اولیه از قانون حجاب در کار نیست ،هدف اولیه حجاب ، رساندن منفعت به زنان است ، لذا قران کریم می فرماید:«ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین » حجاب برای آن است که زن شناخته شود ،حجاب برای نا شناخته ماندن زن مغفول ماندن زن نیست ،بلکه «ذلک ادنی ان یعرفن »است حجاب برای شناخته شدن زن است ، تا زن با سرمایه انسانی اش شناخته شود و با حیثیت انسانی اش با جامعه تعامل پیدا کند و جامعه هم او را با وجه انسانی اش ببیند ،در حقیقت حجاب و عفاف ،موهبتی است که به زن فرصت می دهد شخصیت انسانی اش در جامعه بارزترـ دسترس ترـ ظاهر تر باشد وبعد زنانگی اش غیر بارز تر دور از دسترس وغیر ظاهر باشد تا این بعد در کوچه وخیابان اسیر و متکذی نگاههای زود گذر ورغبت های خام وهیجانات نوسانی نشود وزیباتر انکه خداوند در ادامه ایه می فرماید:«فلا یوذین » حجاب برای ان است که زن اذیت نشود همه دلواپسی زن است نه مرد ،هدف حجاب زن است اما اینکه مردان هم تز حجهب بهرمند می شوند ،هدف حجاب نیست ، بلکه خاصیت حجاب است بین خهصیت وهدف فرق است این فرق در بسیاری از ایات الهی امده است ، مثلا در نماز خدا می فرمایید :هدف نما ز «اقم الصلاة لذکری »ست هدف نماز این است که با ذکر من همراه وشانه به شانه گردید در دقایقی که نماز می خوانید به یاد من باشید همان گونه که در نماز گفتارتان با من است پندار  وافکادتان هم با من باشد پس هر نماز یک « یادواره الهی »است اما خاصیت نماز این است که «الصلاة تنهی عن الفحشا ءوالمنکر»نماز انسان را از بدی باز می دارد0پس هدف حجاب بهرمندی زنان است وبس ولیکن خاصیت حجاب به گونه ای است که که جامعه نیز از این تصمیم زنلن که دایر بر عفیف زیستن وباحجب و حجاب بودن است بهره مند می شود0

این مهم علیرغم انکه حکم الهی است وحق زن وتکلیف جامعه زنان است ومتأسفانه به یک (مذکور مهجور)تبدیل شده است از یک سو مذکور است زیرا اسم اش فراوان به میان امده واز سوی دیگر مهجور است رسم اش به فراوانی اسمش گردیده !!!

امیدواریم با تقدیم طرح توسعه و تحکیم حجاب وعفاف که در صفحات آتی در محور های ذیل تقریر یافته گام عملی برای تحقق این مهم در آموزش وپرورش برداریم .

* بایسته های اصولی اعتدالی در برنامه عمل حجاب و عفاف

* شرح برنامه عمل توسعه وتحکیم حجاب وعفاف

* برمانه عمل توسعه حجاب و عفاف در سطح کشور

* برنامه عمل و تحکیم حجاب و عفاف در وزارت آموزش و پرورش

  بایسته های اصولی اعتدالی در برنامه عمل حجاب و عفاف

1-اصل حجاب به عنوان حکمی مسلم از احکام الهی در آیات و روایات فراوانی امده لست پس انچه اقلیم فرهنگ وعرف در ان موثر است چگونگی حجهب است نه اصل حجاب .

2-تنوع پوشش در بین زنان مسلمان در سراسر جهان از یک سو و عدم تأکید ایات قران بر نوع خاصی از پوشش،حکایت از تعیین در اصل حجاب وتکثر در چگونگی تأمین ان می کند.

3- رنگ به عنوان یکی از آیات الهی منبع مهمی برای نشان دادن تفاوت ها از یک سو وهمچنین تنوع روحیه تنوع طلبی و نفی یکنواختی کسالت آور از سوی دیگر است

4- همه از انجا که مخلوق حضرت حقند واز خالقیت ورحمانیت ان یگانه هستی بالسویه بهره برده اند پس علی رغم تفاوت های ظاهری ،در اصل حقیقت جویی و کمال خواهی وتنوع طلبی با هم مشترک اند .

5- مردم ان گونه زندگی می کنند که می اندیشند پس برای ایجاد تغییر در روش و منش زندگی باید به تأثیر در اندیشها پرداخت وچون اندیشه امری غیر مادی است وچون اندیشه امری غیر مادی است پس بایید دانست که قوائد خاص خود بر ان حکفرماست .

6- عقل و قلب دو مجرای مهم شناخت آدمی هستند ولیکن عقل با همه قامت بلندی که دارد در برابر علم منطق وبرهان کرنش می کند و خاضع می شود و قلب آدمی نیز در برابر ایمان خضوع می کند و پذیرای آن

 می شود.

7- بهرمندی از قابلیت تأ ثیرگذاری الگوها و پاداشهای اجتماعی برای هنجارپذیری ارزشهای حجاب و عفاف مؤثر است .

8- تقویت کنترل کننده های درونی مثل ایمان- وجدان- اخلاق وعزت نفس با سه روش دانشی بینشی کنشی و تقویت کنترل کننده های بیرونی با سه روش ارشادی- اجرایی-انضباطی.

9- پرهیز از افراط و تفریط و تبیین نگاه اصولی- اعتدالی و پایفشاری مستدل و برهانی باید به گونه ای باشد که اصل حجاب فدای نوع خاصی از حجاب نشود.

10- بهره مندی از توان گروههای مختلف اجتماعی به عنوان روشنگران و تسهیل گران همجوارها در ایجاد فرهنگ سازی برای حجاب.

11- لحاظ نمودن سه ویژگی زیبایی- والایی وبه ویژه دختران جوان پویایی در چگونگی حجاب و ارائه مدلهای تأمین کننده حائز اهمییت است.

12- روشنفکری- فرصت دهی ورعایت آیین نامه اجرایی پوشش در سازمانها و دفاتر.

13- توجه به این حقیقت که حجاب برتر یک انتخاب آگاهانه است بدون شک اجبارو الزامشان این انتخاب را تنزیل می دهد.

شرح برنامه عمل توسعه و تحکیم حجاب وعفاف

که از آنجا حقیقت تفاوت مدیران در تصمیم گیری هاست لازم است هر آنچه که تصمیم ساز است مورد توجه قرار گیرد تا در نهایت در تصمیم گیری « به واقع و به موقع» همه ظرفیت مدیریتی در راستای گسترش علم ودانایی واخلاق وارزش های الهی ورفاه وسعادت انسانها مصروف وراه ابتذال وانفعال در هر کاری مسدود گردد وآشکاراپیداست که خواستگاه تصمیم گیری ها سرزمین انگیزه ها وآگاهی انسان است وآشکارا تر انکه انگیزه هاخود بر آمده از «ایمان وادراک اخلاص» است واگاهی نیز بر امده از« دانش وکوشش» با این سخن در همین موضوع حجاب وعفاف ما نیازمند یک اسیب شناسی جدی هستیم که چه مشکلی گریبان گیر مدیریت های کشور است که در این موضوع انچه را اعلام میکنند دنبال نمی کنند در کدام بخش ماجرا اشکال وجود دارد ؟ ایا کمبود انکیزه است یا کمبود اگاهی وبا نبود یک حلقه هماهنگ کننده دارای قدرت و بصیرت .

به هر حال موضوع بد حجابی اگر چه در 28 اسیب اجتماعی بر شمره شده به نسبت اعتیاد و فقر وفساد وتبعیض دررتبه های بعدی قرار دارد اما موضوع بد حجابی و بویژه ابتذال در پوشش از یک سو به جهت وهن ارزشهای اسلامی و از سوی دیگر به سبب گستردکی و شمول این موضوع در رندگی اجتماعی و عادی سازی وضع موجود,ما را بر ان میدارد که نسبت به این موضوع واکگنش «سریع ووسیع وصحیح»اما متوازن ومستمر داشته باشیم وناگفته پیداست که برای چاره اندیشیباید از همه ظرفیت مدیریتی کشور در همه بخشها سود برد که در حال حاضر نگارنده برای تحقق این مهم پیشنهاداتی رادر دو سطح کشوری و سازمانی که می تواند در دو وجه : الف- نهادی وبلند مدت ب جهادی وکوتاه مدت انجام پذیرد ،تقدیم حضور مینماید.

1-توسعه وتحکیم حجاب وعفاف در سطح کشوری

طرح مذکور در سطح کشوری در چهار عرصه قابل تحقیق است ذیلأبه ان اشره می شود.

·        عرصه اجرائی

·        عرصهاقتصادی

·        عرصه انتظامی

·        عرصه ارشادی  

عرصه اجرائی

در این عرصه ابتدا می بایست یک نشت فوق العاده برای تصمیم گیری وایجاد وحدت رویه در تمام وزارت خانه ها وسازمانها در سطح معاونین برنامه ریزی وتوسعه مدیریت برگزار گردد تا نظام هماهنگ «حجاب وپوششزنان ومردان » شاغل با ارائه یک بخشنامه روان روشن ومستحکم ومبتنی بر چارچوب شارع مقدس {نه مستحبات دینی وسلایق شخصی }ابلاق و اجرا وارزش یابی شود .

عرصه اقتصادی              

از انجا که دسترسی اسان به یک فراوده اقتصادی اثار وتبعات فرهنگی دارد ودر ایجاد ذائقه وعادات خاصی در مصرف کننده ها مؤثر است لذا لازم است با حمایت وهماهنگی بین نهادهای اقتصاذی وفرهنگی واقتصادی نمایش گاهها و فروش گاهها متناوب و مرتب در شهرها ومراکز مختلف کشور بر گزار وملزومات رعایت حجاب وپوشش اسان وارزان در دسترس مصرف کننده قرار گیرد وحتی با دادن تخفیف های ویژه ،زمینه تشویق در خرید این گونه محصولات بوجود می اید.

 عرصه انتظامی

بدون هیچ برخورد با مردم کوچه و خیابان باید مراکز تولیدو پرورش تهاجم فرهنگی که در تهیه و توزیع انواع کالاهای مصرفی پوششی مقل کفش وشلوار و مانتو وروسری و مقنعه و لباسهای مبتذل و .....با سازماندهی خاصی فعالییت می کند ابتدا شناسایی وسپس بدون هیچ هیاهوی محسوس و محدود وممنوع شوند.و در عرصه اجتماع فقط با موارد ابتذال پوشش که با ابتذال حرکات وسکنات، زنها ومردهای خیابانی همراه است برخورد گردند که البته این موارد از یک سو اندک است واز سوی دیگر مردم نیز از برخورد با آنها راضی شوند.

عرصه ارشادی

عرصه آگاهی و ارشاد انسانها اصلی ترین و ماندگارترین  عرصه برای «ابلاغ دعوت و ایجاد عادت» است که خود دارای محورهای متعدی علمی- فرهنگی- هنری تبلیغی است عمده فعالییت ها باید در این عرصه صورت گیرد چه آن که به گفته شهید مطهری: مردم آن گونه زندگی میکنند که می اندیشندو شما برای آن که زندگی- رفتار ومنش کسی را تغییر دهید باید بر روی اندیشه او تأثیر بگذاردوتأثیر بر اندیشه ها با فرمان و بخشنامه و زور ودستور بدست نمی آید  باید برای باورپذیری نمودن ارزشهای الهی از همه توان ها استفاده نمود  به ویژه مبتنی بر مخاطب شناسی و متودولوژی تبلیغ یعنی همان کاری که 1400سال پیش جعفربن ابیطالب در مجلس نجاشی پادشاه حبشه انجام داد وقتی نجاشی به جعفربن ابیطالب گفت از افکار شما خیلی برای ما بدی کفتهاند وحالا می خواهیم خودتان از کتاب آسمانی تان مطلبی را برای ما بگویید تا ببینیم در آن چه چیزهایی نوشته شده است در آنجا جعفر بن ابیطالب می توانست در پاسخ هر جای قرآن را بخواند و مثلاً این ـآیه را بخواند : « متوابغیضکم » یعنی بمیرید از این عصبانیتی که از ما دارید، آیا کلامش راست نبود؟ قرآنی نبود؟ نورانی نبود؟ بدون شک اگر این آیه را می خواند هم راست بود وهم نورانی چون آیه ای از آیات قرآن بود اما آیا درست هم بود؟ راستی محتوای کلام است و درستی شیوه ارائه آن فلذا حعفربن ابیطالب بر مبنای مخاطب شناسی و شناخت اقبال  قلوب آیات مریم را خواند چر که نجاشی یک مسیحی بود و به حضرت مریم علاقه مند، حسن سلیقه جعفربن ابیطالب  قلب نجاشی را نرم و اشک چشمش را گرم کرد. ما نیز بایددر این عرصه ها ، شاهکارهی ایمانی-عقلی- احساسی  خود را خلق کنیم و با نگاه به مخاطب حقیقت را در« پذیرفته ترین روشها» عرضه نماییم همانگونه که امام علی (ع) فرمود: قلوب مردم ادباری دارد واقبالی، سعی کنید از در اقبال قلوب مردم وارد شوید که این در باز است لذا عمده فعالییت ها در این عرصه باید برای اقتناع نسل جوان که با پرسشهای اساسی چرا حجاب؟ وچگونه حجاب ؟ مواجه اند تمرکز باید در این حوزه طبعتاً نقش رسانه ملی مطبو عات سینما، کتاب و انواع نشست ها به ویژه با حضور نخبگان و روشنفکران و مؤثران جامعه بسیار اثر بخش و تبیین کننده است و در این خصوص می بایست همه فعالیتهای وزارتخانه ها، سازمانها و ارگانهای مختلف در طرح توسعه و تحکیم حجاب وعفاف بر مبنای روشنفکری و اقتناع عقل وقلب و احساس مخاطبین طراحی گردد.

2-توسعه وتحکیم حجاب وعفاف در سطح وزارتخانه ها

 طرح مذکور در سطح وزارتخانه آموزش و پرورش در دو عرصه ارشادی و اجرایی فابل طرح و تحقق می باشد که ذیلاً بدان می پردازیم

عرصه اجرایی

در این عرصه ابتدا می باید با برگزاری نشست های متعدد به یک همگرایی نظری و سپس همکاری عملی رسید که به نحوزیر پیشنهاد می گردد:

1-   ابتدا جلسات کارشناسی برای اتخاذ تصمیم های صحیح در عرصه اجرایی تشکیل گردد وسپس با هماهنگی بین بخشی در سطح حوزه ستادی وزارتخانه نظام هماهنگی حجاب  وپوشش کارکنان زن ومرد در قالب یک بخشنامه روشن وروان و مستحکم مبتنی برچار چوب و بایدهای شارع مقدس {نه مستحبات دینی و سلایق شخصی} ابلاغ و اجرا و ارزیابی شود. بدیهی است در آموزش و پرورش مناسب است پوشش چادر به صورت ارشادی نه اجباری مورد توجه قرارگیرد.

2- موضوع ارزشیابی لازم است مدیرانی که برای باور پذیری و اقتناع هر چه بیشتر قلبی وعقلی همکاران ودختران دانش آموز

        ابتکارو خلاقیت نموده و سخت کوشی های خاصی را ارائه می 

        دهند مورد تشویق و امتیاز دهی قرار گیرند.

عرصه ارشادی

عمده فعالیت آموزش و پرورش از ستاد تا صف باید این عرصه متمرکز شود تا تعلیم و تربیت به مفهومی  که ماهیت رسالت این دستگاه در این خصوص صورن پذیرد لذا برنامه عمل در این حوزه در محورهای علمی فرهنگی هنری و تبلیغی به شرح زیر پیشنهاد می شود.

1-   برنامه عمل در محور عملی

1-1     درج مقالات علمی راهگشا در نشریه نگاه برای جامعه 540 هزار ژن  فرهنگی با بسیج و فراخوان  نویسندگان  توانا با حمایت و سازماندهی خاص

1-2          برسی تطبیقی بین روانشناسی زن و معرفت شناسی حجاب

1-3          تدوین کتابنامه توصیفی حجاب و عفاف

1-4          تدوین سیر مطالعاتی حجاب و عفاف در گروههای سنی مختلف ویژه ابتدایی راهنمایی دبیرستان

1-5          تالیف کتابهای حجاب و دلواپسی های دخترانه  برای طرح دغدغه های خوب ماندن در کنار وسوسه های زیبا بودن

1-6     تالیف کتابی بر محور چرا بی حجاب شدم! واکاوی رفتاری و روانشناختی دخترانی که مبتنی  بر نیاز ها و تمایلاتشان آن هم  در اثر چتر تربیتی  غلط بیراهه را به عنوان را ه انتخاب کرده اند .

1-7     تالیف کتابی بر محور چرایی ستیز  با حجاب واکاوی رفتارهای ستیزه جویانه با توجه به مراحل کفر که خداوند در سوره انعام تحت عنوان اعراض انکارواستهزاء مطرح فرموده است.

1-8     تالیف کتاب من دنبال حجاب هستم .... واکاوی دلایل و زمینه های پذیرش و باورمندی فردی که به صورت رهانی در پی چرایی حجاب بوده و سپس با طرح یک به یک سئوالات و دریافت پاسخ ها آن را پذیرفته است.

1-9          تالیف تحلیلی از مستندات تاریخی بی حجابی در ایران

1-10     تبیین حجاب از منظر جامعه شناسی و روان شناسی در افتراح با جامعه شناسان و روان شناسان

1-11     گردآوری هدفمند مجموعه مقالات حجاب از مشروطه تاکنون و تبدیل آن به لوح فشرده

1-12     طرح تحقیقی شناسایی معدل فرنگی دختران نسبت به حجاب در سه عرصه آگاهی ها- باورها و التزام عملی

1-13     طرح تحقیقی شناسایی معدل فرنگی پسران نسبت به عفاف  در سه عرصه آگاهی ها- باورها و التزام عملی

1-14   نشکیل انجمن  های پژوهشگران جوان در مدارس و تحقیق و مطالعه بر روی کتب حجاب و استخراج جملات عمیق  و اثر گذار از کتابها  برای کلاس ها و مدارس و.......

1-15   مسابقه بزرگ معلمان و دانش آموزان مقاله نویسی و یا تحقیق و یا ترجمه در موضوع چرا حجاب دارم / پرسش های من درباره چرایی حجاب امتیاز دهی به آفرییندگان انواع مقالات پذیرفته شده از سه منطقه تا حوزه ی ستادی وزارتخانه بصورت یک موج فراگیر    

1-16  راه اندازی هسته های دانش پژوهی در 22 هزار مدرسه راهنمایی و دبیرستان با حضور سه گروه ده نفر {هر مدرسه 30 نفر} در مجموع 660000 نفر دختر دانش آموز تحت پوشش سیر مطالعاتی سبد مطالعاتی معین برگزاری مسابقه و آزمون و فراهم آوردن نظام تشویقی  برای ایشان.

1-17     راه اندازی مجله online حجاب ؛ چرا و چگونه به منظور اطلاع رسانی باور پذیری از طریق شبکه اینترنتی

1-18     راه اندازی تلفن گویای پاسخ به سئوالات و احکام حجاب برای جوانان

1-19   تهیه و ارائه یک کتاب جامع, جذاب و مناسب در ارتباط با حجاب و عفاف دختران دانش آموز و پاسخ به پرسش ها و شبهات آنان توام با برگزاری مسابقات لازم

1-20     انجام یک پژوهش کاربردی درباره آسیب شناسی حجاب و عفاف و راهکاری های  مطلوب باورپذیری .

1-21   ترجمه مقالات خارجی برگزیده از کشورهای مسلمان و غیر مسلمان در مورد حجاب و عفاف اعم از معرفی افراد تازه مسلمان شده گفتگو با محجبین در غرب .

1-22   تکمیل کتب درسی با معارفی که زیر ساخت حجابو عفاف اند و ارائه تصویری زیبا و باور پذیر  از حجاب در کتب درسی .

2-   برنامه عمل در محور فرهنگی

     1-2 آموزش 920 مدرس و حجاب پژوه قابل، با توانایی کلامی و علمی  برای پاسخگویی  به سئوالات جوانان  در قالبهای  جدید در سراسر کشور {هر استان 30 نفر} تحت عنوان «انجمن مدرسین و حجاب پژوهان  استان » تا بر اساس  یک برنامه عمل با همکاری استانداری و آموزش و پرورش، یک موج مستمر و عالمانه ای در طول سال با حمایت ستاد مرکزی طرح ایجاد نمایند.

2-2 تهیه و تولید ماهنامه «زن و فرهنگ » برای جامعه مخاطب 540 هزار زن فرنگی  که سکان اندیشه ورزی بینش آوری را در بین دانش آموزان دختر سراسر کشور بر عهده دارند تا با طرح نگاه اصولی اعتدالی نسبت به جایگاه زن- ترویج ارزشهای دینی توسعه و تحکیم فرهنگ حجاب و عفاف  زمینه همگرایی  نظری و همکاری  عملی بیش از پیش فراهم آید.

3-2 حجاب، دیروز امروز فردا، ترسیم تصویری و تبیینی  سیر حجاب در ایران به صورت نمایشگاههای گویا و جذاب

4-2 برگزاری (2000) کارگاه اندیشه ورزی  در مناطق آموزش و پرورش  سراسر کشور از قرار هر منطقه 3 کارگاه با حضور جوانان در موضوع چرایی و چگونگی حجاب و عفاف

5-2 محرم سازی مدارس  به منظور تمرین عملی جایگاه حجاب  با حمایت گیری  از محل خرد  و فراخوان  خیرین

6-2 عرضه نمایشگاهی فرآورده های فرهنگی بویژه کتابهای  مرتبط با حجاب عفاف زن و سایر اعتقادات معین و موثر همچنین عرضه و تحلیل فرآورده های ضد فرنگی دشمن  با تصاویر و اخبار ارائه وسائلی  که نشان از تلاش شبانه روزی دشمنان در تخریب حجاب و عفاف دارد.

7-2 برگزاری یک نمایشگاه علمی فرهنگی هنری  بسیار سطح بالا و اثر گذار در پایتخت  فرهنگی جهان اسلام (اصفهان ) تحت عنوان حجاب در هزاره تمدنها، بطوری که تمام بخش های نمایشگاه با تصویر و ماکت و سند و ... با یک سناریوی علمی تهیه گردد به گونه ای  که اگر فردی با سوال و شبهه وارد می شود خارج و سئوالات و شبهایش  کمتر می شود و همچنین در بخشی ازآن حجاب زنان مسلمان در جهان اسلام {56 کشور مسلمان } با همکاری سفارتخانه به نمایش گذاشته شود بدیهی است سیار نمودن این نمایشگاه در طول سال تحصیلی در تمام مراکز استانها گامی موثر خواهد بود.

8-2- راه اندازی اردوهای فرهنگی ورزشی عفاف و حجاب در سراسر کشور  با برنامه ها و سناریوی خاص

9-2 شناسایی و معرفی چهره های برترعلمی فرهنگی  محجبه به منظور الگوی سازی

10-2 تبیین بخشنامه های حجاب در تمام مدارس دخترانه ..... در قالب کتیبه های دیواری (حجاب چرا و چگونه)

11-2 حمایت از مدارس غیر انتفاعی( حجاب محور) بهره مند شدن آنها از حمایت فرهنگی تبلیغی ستاد توسعه و تحکیم حجاب و عفاف

12-2 حمایت از تشکیل ngo های زنان فرهنگی مروج و تسهیل گر فرهنگ حجاب و عفاف

13-2 برگزاری همایش( کارگاه آموزشی ) یک روزه روسای سازمانهای آموزش و پرورش استانهای کشور ضبط ویدئویی و تکثیر و توزیع آن در بین روسای ادارات، نواحی و مناطق کشور

14-2 شناسایی افراد آگاه، متعهد و توانمند از حوزه و دانشگاه و اعزام آنها برای پاسخ به سئوالات و پرسش های مدیران و دانش آموزان مدارس دخترانه کشور با سازماندهی خاص

15-2 تهیه و ارسال بروشور، جزوه، کتاب، نوارهای صوتی و لوح فشرده درباره حجاب و عفاف برای مدارس دخترانه کشور

16-2 اختصاص یک بخش ویژه و پر مخاطب از شبکه آموزشی (رشد)  به موضوع حجاب و عفاف و با توصیه و استفاده از نوارهای تصویری آموزنده و پیام رسان

17-2 برگزاری کلاس ارتباط موثر مدیریت رفتار خود جاذبه های عرفان اسلامی به عنوان مباحث معین وموثر

برنامه عمل در محور هنری

1-3 همفکری و همکاری با رسانه ملی (شبکه های ملی و استانی ) در خصوص تولید و عرضه برنامه های مشترک رادیویی و تلویزیونی با تاکید بر قالب های  داستانی و نمایشی

2-3 تالیف رمان ورود بی حجابی در ایران و سفارش آن نویسندگان نامی و همچنین به مسابقه گذاشتن آن در بین مستعدین و علاقه مندان به گونه ای که سوالات مقدر در موضوع حجاب تا پایان رمان  ملایم و اثر گذار جواب داده شود.

3-3 تبیین حجاب در روی آوردن زیبایی شناسی در اقتراح با اندیشمندان در حوزه هنر

4-3 راه اندازی مسابقات سراسری فن بیان و سخنوری بین دانش آموزان دختر

 (از سوم راهنمایی تا سوم نظری) به منظور توان افزایی مهارت سخنوری استفاده از این زمینه جذاب  برای طرح مباحث امنیتی به ویژه حجاب و عفاف  تا پیام ها از زمانی جوان برای دل جوان طرح شود.

5-3 تهیه و تولید پیک تصویری (ضبط ویدئویی ) از ده نشست (گفتمان حجاب ) در ستاد با حضور اندیشمندان پاسخگو و جوانان پرسش گر و ارسال نوارهای با کیفیت به سراسر کشور همراه با برگه سوالات مستخرج از نوار و پاسخنامه مربوط به منظور استفاده در مدارس دخترانه در قالب (مشاهده و مسابقه)

6-3 رنگ آموزی نقاشی و زیبا سازی مدرسه با محوریت عفاف و حجاب توسط دانش آموزان به منظور شناسایی زیبا ترین و گویا ترین فضای مدرسه ای با محوریت حجاب و عفاف

7-3 تولید و تهیه سرود های خاص و برگزاری جشنواره های سرود عفاف

8-3 برگزاری جشنواره تئاتر با موضوع زن حجاب عفاف

9-3 برگزاری نمایشگاههای هنری (از عفاف تا حجاب) در مراکز استانهای سراسر کشور به همت آموزش و پرورش و مراکز همراه با ارائه آسان و ارزان مانتو، چادر، مقنعه، روسری، جوراب و سایر ملزومات مرتبط

10-3 شاداب سازی مدارس هنری و امکاناتی  مدارس دخترانه سراسر کشور با عنوان ( سامانه سبز ) به منظور بهبود بخشی به اوقات دختران در استفاده از فضای مدرسه و کلاس ها بویژه برای تحرک و نشاط بیشتر

11-10 طراحی پوستری منحصر به فرد، زیبا و گویا در موضوع حجاب و برگزاری مسابقه ( دریافت شما ) از پوستر

12-3 مسابقه فیلم نامه های کوتاه و فیلم نامه های بلند بین هنرمندان در موضوع حجاب و عفاف و برای شناساندن حجاب بر پایه های هنر

4-برنامه عمل در محور تبلیغی

   1-4برگزاری مسابقات آیات قرآن و حفظ مفاهیم و تفسیر آیات حجاب و عفاف

2-4 چاپ مجدد ویژه نامه حجاب مجله زن شرقی با توجه به اینکه حرکت منحصر به فرد در مطبوعات کشور بود.

3-4 سفارش به صاحبان قلم از نظرهای مختلف برای نگارش مجله های کوتاه حکمت آمیز و اقناع حماسی عقلی احساسی درباره حجاب و عفاف

4-4 برگزاری مسابقه سرچ تصویر- مقاله جمله های زیبا و قوی از سایت های ایرانی و خارجی در موضوع حجاب و عفاف

5-4 تهیه و تدوین جزوه ی  بیست سوال و چهل پاسخ در موضوع حجاب و عفاف و ارسال به تمام مدارس

6-4 برگزاری مسابقه بهترین روزنامه رایانه ای بین دانش آموزان در موضوع حجاب و عفاف

در پایان امیدواریم با همگرایی نظری و همکاری عملی در بین مسئولین حوزه های ستادی و سازمانها و دوائر زمینه برای تعمیق علمی- ایمانی زنان و مردان فرهنگی شاغل در حوزه های ستادی و سازمانها و دوائر آموزش و پرورش و همچنین دانش آموزان سراسر کشور فراهم آید و البته در تحقق  این مهم می بایست همه والد های اجتماعی جامعه اعم از صدا و سیما وزارت ارشاد سازمان تبلیغات و .... و همچنین همه آنها که متولی مهار گلوگاه های تهاجم فرهنگی هستند ‍ همگرا و هوشمندانه زمینه تحقق طرح را فراهم نمایند تا سخت کوشی دلسوزانه و آگاهانه متولیان امر، در آموزش و پرورش بیش از پیش  ثمر دهد.

باشد که به مدد ایمان و اراده

(برنامه ها)به(آرزو) تبدیل نشود

هرم عفاف




هرم عفاف از حیا تا حجاب

انسان موجودی متفکر در چرخه هستی است که نظام فکری متناسب با اهداف آفرینش و جهان‏بینی خود را دارد و رفتارها و دیدگاههای او برگرفته از نوع نگرش اوست. جامعه انسانی نیز شکل‏گرفته از انسان‏های هدفمند است که در سایه باورها و دانسته‏های خویش گام‏هایی جهت رسیدن به هدف و مطلوب خود برمی‏دارند. نگرش چه مثبت باشد و چه منفی، هدایتگر منش و روش انسان است. در نتیجه افرادی که نگرش مثبت و جهان‏بینی استوار بر معارف الهی دارند، به سوی رشد و تکامل گام برمی‏دارند اما آنان که گرفتار نگرش‏های الحادی و غیر الهی هستند، براساس نگرش خود، در پرتگاه گمراهی سقوط خواهند کرد.
قانونگذار الهی جهت ایجاد جامعه سالم انسانی و هماهنگی با نظام هستی، شاخصه‏هایی را برای رفتارها و روحیات بشر بیان کرده، آنها را به سوی مؤلفه‏ها دعوت می‏کند. حیا، پاکدامنی، حفظ حدود و حریم‏ها و دیگر رفتارهای تعریف شده انسانی از جمله شاخصه‏ها هستند که در نوشتار حاضر به بیان آنها می‏پردازیم.
نکته قابل توجه ارتباط ژرف و تنگاتنگ این مقوله‏ها با یکدیگر است به گونه‏ای که قابل تفکیک نیستند و جداسازی هر یک از این حلقه‏ها موجب گسست از مبانی و اصول می‏شود.
شاید بتوان گفت سخن عمده‏ای که در مقاله حاضر در ارتباط با عفاف و پاکدامنی گفته می‏شود، تبیین و تفسیر روابط بین لایه‏های پیدا و ناپیدای عفاف است و این نوآوری در ارائه طرح «هرم عفاف» است که برگرفته از روایات معصومان(ع) نیز تجربیات عینی و ملموس نگارنده می‏باشد.

پرسش‏های اصلی پژوهش

حقیقت عفاف چیست؟ ریشه و ثمره آن کدام است و چگونه می‏توان فرهنگ عفاف را در جامعه ترویج کرد؟ آیا می‏توان طراحی مناسبی برای «عفاف» داشت؟

ضرورت بحث عفاف در جوامع انسانی

از آنجا که آدمی موجودی اجتماعی بوده، از نظر روانی و اجتماعی نیازمند ایجاد روابط انسانی با همنوعان خود است، مبحث کیفیت ارتباط و چارچوب‏ها مطرح می‏شود. مسلّم است ارتباطات انسانی به ویژه در جوامع متمدن امروز، منحصر در روابط جنس‏های موافق با یکدیگر نمی‏شود، اگر چه حتی در صورتی که چنین بود، باز به بحث «عفاف» در کیفیت و پس‏زمینه روابط نیازمند بودیم.
گسترش جوامع انسانی با ابعاد گوناگون فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، گستره روابط بشر را وسعت بخشیده، چون میزان آسیب‏پذیری در چنین جوامعی بیشتر می‏شود، باید اصول و قواعدی جهت حفظ و سلامت این گونه روابط در نظر گرفت.
معمولاً در محیط کار و بیرون از کانون خانواده، حتی گاه درون خانه، نمونه‏هایی از روابط دو جنس مخالف چه از گروه محرم‏ها و چه از گروه نامحرمان دیده می‏شود که باید تعریف شده، متناسب با موازین و اصول شرعی و عرفی باشد، در غیر این صورت موجب بروز مفسده و ناامنی روانی و اجتماعی می‏گردد.
بنابراین لزوم ارتباطات انسانی به ویژه در گستره روابط دو جنس مخالف، اعم از محرم و غیر محرم، و ضرورت وجود امنیت روانی فردی و اجتماعی و ایجاد جامعه‏ای سالم در سایه بهداشت روانی، بحث در مورد عفاف، ریشه‏ها و پیشینه‏های آن را ضروری می‏نماید و نیازمند طراحی و مهندسی صحیح معرفتی در زمینه بهینه‏سازی روابط است.

مفهوم‏شناسی اصطلاحات

در روند تحقیق و پژوهش، به اصطلاحات و واژگان کلیدی برمی‏خوریم که درک و دریافت مفهوم آنها به صورت عملیاتی، راهگشای ما در فهم عمیق‏تر مسئله خواهد بود. اصطلاحات کلیدی در این نوشتار عبارتند از:
لزوم ارتباطات انسانی به ویژه در گستره روابط دو جنس مخالف،
اعم از محرم و غیر محرم، و ضرورت وجود امنیت روانی فردی و اجتماعی
و ایجاد جامعه‏ای سالم در سایه بهداشت روانی، بحث در مورد عفاف،
ریشه‏ها و پیشینه‏های آن را ضروری می‏نماید و نیازمند طراحی و مهندسی صحیح معرفتی
در زمینه بهینه‏سازی روابط است.

عفت (عفاف):

حالتی نفسانی (درونی) است که از چیرگی شهوت بر افراد جلوگیری می‏کند. راغب اصفهانی می‏نویسد: «العفّة حصول حالة للنفس تمنعها عن غلبة الشهوة.»
این واژه در قرآن کریم به معنای عفت و خودنگهداری آمده است: «وَ أَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَّهُنَّ» و یا «الذین لا یجدون نکاحا ...»،
خودنگهداری هم در مورد نُمودهای شهوانی است مانند آنچه در آیات مذکور آمده، هم در مورد مال حرام یا شبهه‏ناک مانند:
«وَ مَن کانَ غنیّا فَلْیَسْتَعْفِفْ؛ آن کس که توانگر است از خوردن مال یتیمی که تحت سرپرستی اوست خودداری ورزد.»
برای عفت معانی دیگری مانند «ترک شهوت و پاکی خوی و جسم» و «نگاهداشت از ارتکاب حرام و درخواست از مردم»، ذکر شده است که به نوعی هم معنای قناعت در آن نهفته است و هم معنای تقوا و خودنگهداری. از مجموع مطالب پیش‏گفته می‏توان دریافت که عفاف، نوعی حالت درونی است که انسان را از گناه باز می‏دارد و سکاندار هدایت رفتارهای بیرونی است. حجاب، پاکی نگاه و خیال و تفکر و ... از مصادیق بیرونی و نماد عفاف هستند.
از تعریف راغب اصفهانی چند نکته مهم دریافت می‏شود:
1ـ عفاف اکتسابی است و این مطلب از «حصول حالت» فهمیده می‏شود، یعنی تحصیلی (اکتسابی) است، نه ذاتی که در این وصف با حیا مشترک است.
2ـ نوعی بازدارندگی و نگاهداشت در آن نسبت به تمام انواع شهوات وجود دارد و در این تعریف «غلبه شهوت» مطرح است که ظاهرا چیرگی آن بر عقل منظور است.
3ـ عفاف حالتی است که به «نفس» آدمی برمی‏گردد، پس نر و ماده در آن راه ندارد (چون نفس فراتر از جنسیت است) و اختصاص به زنان ندارد. صفت و حالت عفاف باید در وجود مرد و زن نهادینه شود.

حیا

حیا ملکه‏ای است که انسان را از گناه و ارتکاب حرام دور می‏کند. حیا نیز از امور اکتسابی است زیرا با انجام معاصی، فرد از حیا جدا می‏شود. ملکه صفتی است که در نفس راسخ و استوار شده باشد و یا استعدادی است که در پرتو آن می‏توان کاری را با مهارت و ذوق انجام داد مانند استعداد ریاضیات. بنابراین ملکه حیا در نفس انسان راسخ می‏شود و در پی آن مهارت زیست پاک و دور از گناه به وجود می‏آید. در روایات، حیا از فرشته‏های خدا مطرح شده است.
عفاف، نوعی حالت درونی است که انسان را از گناه باز می‏دارد و سکاندار هدایت رفتارهای بیرونی است. حجاب، پاکی نگاه و خیال و تفکر و ... از مصادیق بیرونی و نماد عفاف هستند.

حد

در لغت به معنای مرز بین دو چیز است که آنها را از هم مشخص و جدا می‏کند.

حریم

حریم به معنای چیزی است که تماس با آن حرام بوده و به آن نزدیک نمی‏شوند. «الحریم: الذی حَرُم مَسّه فلا یُدنی منه».

حجاب

در لغت به معنای «المنع من الوصول، ممانعت از رسیدن به چیزی» است.
گفته شده که حُجْب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از داخل شدن است. آیه شریفه «وَ مِن بَیْننِا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ» شاهد بر این مدعا است. اگر چه در ادبیات عرب و زبان دین (آیات و روایات) برای بحث پوشش زنان از واژه «ستر» استفاده شده و کمتر به حجاب اشاره شده اما در کتب لغت به واژگان «امرأة محجوبة» به معنای زنی که خود را با نوعی پوشش پوشانده است، برمی‏خوریم. در مجموع می‏توان گفت حجاب ثمره عفاف درونی است که تظاهر و نُمود بیرونی یافته است و به نوع پوشش در ظهور اجتماعی افراد و در رویارویی با نامحرم گفته می‏شود.
«مستورات» به معنی زنانی است که دارای پوشش و ستر هستند و «محجوبات» به معنای زنانی که حفظ حریم می‏کنند و جدا از مردان هستند.
«ملکه» در لغت به معنای صفتی است که در نفس راسخ و استوار شده است، به گونه‏ای که از آن جدا نمی‏شود. گاهی از «خُلق» و گاه از «سجیه» به ملکه تعبیر می‏شود.

مروری بر انواع روابط انسانی

در بحث ضرورت بیان شد که لزوم ارتباطات انسانی و نیاز روانی و اجتماعی (حس تعلق) موجب ضرورت مبحث عفاف می‏شود. از این‏رو پیش از ورود به بحث اصلی باید به انواع ارتباطات انسانی پرداخته، جایگاه عفاف و حیا و دیگر مقوله‏های مورد نظر را در این مجموعه روابط یافت.
در یک نگاه کلی مجموعه روابط انسان‏ها در سه حوزه و حیطه شکل می‏گیرد: ارتباط با خود که در مقوله عرفان و کشف و شهود راه می‏یابد؛ ارتباط با خدا که در بخش عبادات و نیایش‏ها تجلی می‏یابد. اگر چه گستره این بخش بقیه موارد را نیز در بر می‏گیرد؛ و ارتباط با همنوعان در هر صنف و گروه که در مقوله علم اخلاق و ارتباطات به معنای اصطلاحی امروزی وارد می‏شود.
جدایی این سه حوزه و بحث روی هر یک بدون در نظر گرفتن حوزه دیگر کاری، غیر عالمانه و بی‏ثمر خواهد بود زیرا همواره این سه حوزه ارتباطی روی هم تأثیر گذاشته و از هم اثر می‏پذیرند.
بدون توجه به بُعد اوّل یعنی ارتباط با خود که مستلزم خودشناسی است، نمی‏توان ارتباط با خدا را تبیین نمود چرا که «مَن عرف نفسَه فقدْ عرف ربَّه» شناخت خود به شناخت خدا منتهی می‏شود. ارتباط با خدا در قالب‏های تفکر و خلوت با خود و بازنگری در امور زندگی (خودتحلیلی، خوداصلاحی و خودشکوفایی) رابطه فرد را در ارتباط با خداوند یکتا تقویت می‏کند و چگونگی ارتباط با خدا را شکل می‏دهد؛ همان گونه که ارتباط با خود و خدا شکل‏دهنده ارتباط با همنوعان است. ارتباطات انسانی ما برخاسته از نوع نگرش و تحلیل ما از مجموعه نظام هستی و جهان‏بینی ما است. انسان‏های یکتاپرست و خدامحور در ارتباط با مجموعه همنوعان خود در هر صنف و جایگاه که باشند، به حدود و حقوق الهی و انسانی افراد توجه دارند و از آن تجاوز نمی‏کنند زیرا می‏دانند، برایند حاصل تعدی از حدود خدا و ظلم به نفس است.
بنابراین مثلث ارتباطی و شناختی افراد (که از سه ضلع خود، خدا و همنوعان تشکیل شده است) نوع جهان‏بینی و چگونگی روابط انسان‏ها با یکدیگر و رفتارهای اجتماعی آنان را مشخص می‏کند، چنان که عفاف و حیا روابط و رفتارها را نظام‏مند و متناسب با حدود می‏کند. هنگامی که افراد جامعه حیاوارانه زندگی کنند، عفیفانه با یکدیگر برخورد می‏کنند و حدود و حریم‏ها را حفظ می‏کنند. در سایه انجام تکالیف و وظایف الهی و انسانی، به نشاط درونی و بیرونی نایل می‏شوند و حجاب آنها محصول سطوح زیرین است.

عفاف، نیرویی درونی با نمود بیرونی

در بخش مفهوم‏شناسی به اختصار در مورد مفهوم عفاف بحث شد اما در این بخش به گونه گسترده و کامل، عفاف را از دیدگاه روایات بررسی می‏کنیم.
گفته شد که عفاف به دست آوردن حالتی نفسانی است که از غلبه شهوت بر [عقل[ انسان‏ها جلوگیری می‏کند. این صفت از آنجا که وصف عارض بر نفس است، برای نوع انسان مطرح می‏شود، نه فقط برای جنس خاصی مثل زنان.
در روایات بین انسان‏های عاقل و عفیف، رابطه مستقیمی ذکر شده است؛ حضرت علی(ع) می‏فرماید: «من عقل عَفّ». رابطه عقل و عفاف را از این نکته نیز می‏توان دریافت که عفت نوعی اعتدال در امور است و عقل نیز این معنا را در خود دارد. علمای اخلاق در تعریف عفت می‏نویسند:
«العفة هو انقیاد قوة الشهوة للعقل فی الاْءقدام علی ما یأمرها به من المآکل و المنکح و ...؛
عفت عبارت است از پیروی و تبعیت قوه شهوت از عقل در انجام اموری که به شهوت برمی‏گردد از جمله در خوردن و زناشویی و ... .
بنابراین عفت به معنای سرکوبی شهوت نیست که به اصطلاح علم اخلاق «خمود» است. «شره» و شهوترانی به معنای زیاده‏روی در امور جنسی یا هر چیز دیگر است و خمودی به معنای خاموش کردن آن و عفت حد اعتدال بین شهوترانی و خمود است.
«غزالی» بدن انسان را به کشوری تشبیه کرده است که زمامداری به نام «عقل» دارد و مأموری به نام «شهوت» که اگر عقل شهوت را کنترل نکند، این مأمور خطرناک، عرصه را بر افراد مملکت کاملاً تنگ کرده و آنان را به فقر و تباهی می‏کشد.
با توجه به این تشبیه عالمانه، می‏توان به حقیقت و عظمت فرهنگ عفاف در جوامع پی برد. هنگامی که نیروی درونی عفاف در نفس افراد جامعه ایجاد شود، زمام شهوت در فضای کلی اجتماعی به دست عقل افتاده، در جایگاه خود اجازه ظهور و بروز می‏یابد و میزان بزهکاری‏ها، بی‏عفتی‏ها، بی‏غیرتی‏ها و بی‏بند و باری‏های جامعه به حداقل می‏رسد.
عفاف نسخه‏ای است تجویز شده توسط شارع برای دارا و ندار که احتمالاً در بخش دوم معنای قناعت منظور است و در بخش اوّل به مفهوم خودنگهداری از ارتکاب حرام است.
از یک سو در قرآن کریم آمده است: «وَ مَن کانَ غَنیا فَلْیَسْتَعْفِفْ» و از سوی دیگر می‏خوانیم: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدوا نِکاحا حَتّی یُغْنِیَهُمُ اللّه‏ُ مِن فَضْلِهِ ...»
مهار نفس و وجود یک نیروی بازدارنده به هنگام یکه‏تازی هوای نفس و خواهش‏ها و شهوات، از اموری است که اندیشوران بزرگ دنیا با هر نوع اعتقاد و ملیت و مسلک آن را پذیرفته‏اند. زکریای رازی که در بسیاری از علوم به ویژه در حکمت و طب تبحر زیادی داشته، او را «بقراط عرب» لقب داده بودند، در کتاب «الطب الروحانی» ابتدا به شناخت این نیروی بازدارنده توصیه کرده، پس از بیان نظریه‏های سقراط و افلاطون در مورد حفظ نفس می‏نویسد:
عفاف حالتی است که به «نفس» آدمی برمی‏گردد، پس نر و ماده در آن راه ندارد و اختصاص به زنان ندارد. صفت و حالت عفاف باید در وجود مرد و زن نهادینه شود.
«از این بیانات نتیجه می‏گیریم که هیچ نظریه مادی نیست که مهار امیال را تا اندازه‏ای لازم نداند و سهل‏انگاری و هرج و مرج را روا دارد.»
نقش عفاف در مهار امیال و سپردن زمام شهوات به دست عقل (با توجه به سخنان حکیمانه بزرگان) بیش از پیش نمادین می‏شود و این هدایت درونی و نیروی نهانی برای بشر نعمتی بس عظیم است.

اصول و پایه‏های عفاف و حجاب

شناسایی ماهیت هر پدیده‏ای (با توجه به اصول و پایه‏های آن) در ژرف‏نگری مؤثر است. هر فرآیندی دارای اصول و مبانی‏ای است که موجب استواری آن در برابر تندباد شبه‏ها و یورش‏ها می‏شود و عفاف از این فرآیند مستثنا نیست.
در یک نگاه کلی اصول زیر را می‏توان به عنوان پایه‏های اساسی در فرهنگ عفاف و حجاب برشمرد:
أ) حجاب و به طریق اَوْلی عفاف (که مقدمه حجاب است) از مصادیق حق اللّه‏ به شمار می‏رود و ادای این حق از واجبات است. باید به زن توجه داد که حجاب تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید از حق خودم صرف نظر کردم. حق همسر او هم نیست تا بگوید من راضی‏ام، بلکه حقی است الهی، از این‏رو اگر زن همسرداری آلوده شد، اگر خودش و شوهرش راضی باشند، پرونده مختومه نمی‏شود بلکه باید اجرای حد شود و کیفر گردد، زیرا به حق اللّه‏ تجاوز شده است.
در رساله حقوق امام سجاد(ع) حق خدا بر بندگانش با تعبیر «و اکبر حقوق اللّه‏ علیک ...» آورده شده، ادای حق خدا اصل حقوق شناخته شده که دیگر موارد از آن جدا می‏شود.
ب) عفاف و حجاب، حق نفس انسان بر او هم هست، پیش از آنکه تکلیفی شرعی و اجتماعی باشد. این مطلب را از رساله حقوق امام سجاد(ع) نیز می‏توان برداشت کرد: «و اما حق نفسک علیک فإن تستوفیها فی طاعة اللّه‏؛ حق نفست بر تو این است که آن را تمام در راه طاعت خداوند قرار دهی.»
قرار دادن نفس ـ با تمام شئون آن ـ برای پیروی از خدا به جز در سایه عفاف و نیرویی درونی که انسان را از گناه و حرام دور کند، حاصل نخواهد شد. می‏توان از سخن معصوم این نتیجه را گرفت که حق نفس انسان بر او حرکت براساس عفاف و حیا در زندگی است.
پ) پدیده حجاب تنها یک پوشش نیست بلکه نماد باورها و گرایش‏های افراد است، حتی گاه نمادی برای معرفی ملیت و فرهنگ بومی می‏باشد. پس می‏توان گفت حجاب، ثمره حیا و عفاف، افزون بر حفظ تن و روان فرد، نماد هویت دینی و ملی است.
ت) حجاب مانع حضور اجتماعی زنان نمی‏شود بلکه حکم حجاب و طرح آن در موارد متعددی در قرآن کریم نوعی امضای حضور اجتماعی زن است زیرا اگر بنا باشد زنان در خانه بنشینند و با نامحرم روبه‏رو نشوند، نیازی به حکم حجاب نخواهد بود.
ث) حجاب و عفاف موجب خودارزشمندی افراد و در نتیجه استواری شخصیت آنان می‏گردد و سطح عزت نفس را بالا می‏برد؛ البته در صورتی که برای این رفتار، دلایل محکمی آورده شود و آگاهانه گزینش گردد.
ج) عفاف و در پی آن حجاب براساس روایات مانع افسردگی و فرسودگی روحی و روانی می‏شود. حضرت علی(ع) فرمود: «... و ثمرتها قلة الاحزان؛ ثمره و محصول عفاف کم شدن اندوه‏ها است.» بنابراین افراد عفیف دارای نشاط خواهند بود. شاید این نشاط (که امری درونی و باطنی است و نمود ظاهری آن به صورت لبخند و تبسم دیده می‏شود) به علت پاکی درونی یعنی عفاف باشد.

«هرم عفاف» و بهداشت روانی فرد و جامعه

معمولاً به هنگام سخن گفتن از حجاب آنچه بی‏درنگ در اذهان متصور می‏شود، پوشش و نوع آن است و کمتر به حقیقت حجاب، ریشه‏ها و مراحل شکوفایی آن پرداخته شده است.
به نظر می‏رسد اگر لایه‏های زیرین این قضیه برای جوانان (به ویژه آنان که کمال‏طلب و حقیقت‏جو و اهل استدلال هستند) تشریح و بیان شود، در پذیرش حکم حجاب و عمل به آن با مشکلی روبه‏رو نخواهند شد.
نگارنده جهت رسیدن به یک تعریف عملیاتی و ارائه طرحی ساده (که مبتنی بر معارف دینی بوده و برای جوان امروز هم جاذبه داشته و هم از دلیل منطقی برخوردار باشد) تلاش پیگیر داشته، با بررسی روایات مربوط به حیا، حجاب، عفاف و حدود، حریم و کنار هم قرار دادن قطعات و برش‏های روایی، طرحی با عنوان «هرم عفاف» را ارائه می‏دهد. بدیهی است طرح تا رسیدن به مرحله مطلوب، راه زیادی در پیش دارد اما می‏تواند پایه‏ای جهت تحقیقات بعدی باشد.
جهت بررسی حقیقت عفاف و ارائه راهکارهای مناسب و عملیاتی در جامعه به ویژه جامعه دینی ابتدا باید به جایگاه آن در مجموعه معارف و پدیده‏ها پرداخت. هرگز نمی‏توان پذیرفت که یک حالت و یا صفت مانا (ملکه) بدون آنکه پیشینه و یا ثمره‏ای داشته باشد، قابل تعریف باشد؛ عفاف چنین ویژگی دارد.
در این بخش از نوشتار هرم هندسی را تصور می‏کنیم که سطوح متفاوت آن براساس روایات چیده شده است. سطح اوّل را، حیا تشکیل می‏شود و در رأس و قله آن حجاب قرار دارد و سطوح میانی عبارتند از: عفاف، قناعت، صیانت و نشاط با آرامش درونی.
بدیهی است تا زمانی که این سطوح میانی و واسطه‏ها شناسانده نشوند، نیز نقش و تصویر ذهنی و بیرونی هر یک ترسیم نگردد، نهادینه‏سازی فرهنگ عفاف در جامعه میسر نخواهد شد. تا زمانی که نگاه جامعه به حجاب به عنوان یک تکلیف (که به خودی خود مشقت و زحمت دارد) و حتی با نگاهی بدبینانه‏تر یک «تحمیل بدون استدلال»(!) تلقی شود، نیز ریشه‏ها و پیشینه‏های آن مشخص نشود، نمی‏توان در زمینه ایجاد جامعه‏ای عفیف و باحجاب، موفقیت‏هایی به دست آورد.

استدلال در سطوح هرم به شرح زیر است:

حجاب ثمره عفاف درونی است که تظاهر و نُمود بیرونی یافته است و به نوع پوشش در ظهور اجتماعی افراد و در رویارویی با نامحرم گفته می‏شود.

سطح اوّل، حیا

در روایاتی به عبارت «سبب العفة الحیاء» برمی‏خوریم که ریشه عفت، حیا دانسته شده است. نیز روایت دیگر خاستگاه مروت را حیا ذکر نموده و ثمره آن را عفت (اصل المروة الحیاء و ثمرته العفة). در روایت دیگر میزان عفت را به تناسب میزان حیا بیان کرده و می‏فرماید: «علی قدر الحیاء تکون العفّة.»
بنا بر آنچه در بخش مفهوم‏شناسی در مورد حیا گفته شد، حیا ملکه‏ای است که انسان را از گناه دور می‏کند و از این جهت در قلب فرد راسخ و استوار است. اینکه در برخی روایات «تعفّف» (عفت‏ورزی) پس از باحیا بودن مطرح می‏شود، به نظر می‏رسد این تقدم رتبی نشانگر تقدم در متخلّق و آراسته شدن به آن هم باشد. پیامبر اکرم می‏فرماید: «ان اللّه‏ یحب الحیی المتعفف؛ خداوند افراد باحیای عفیف را دوست دارد.»
بنابراین در اولین سطح (هرم عفاف)، حیا قرار می‏گیرد. حیا موجب جمع و نظام‏بخشی خصال ایمانی می‏شود. شریف رضی عبارت «الحیاء نظام الایمان» را استعاره دانسته و منظور را پر کردن خلل و شکاف‏های ایمان توسط حیا ذکر می‏کند. به نظر او حیا مانند نخی که مرواریدها را در کنار یکدیگر تنظیم می‏کند، ایمان را نظم می‏دهد زیرا فرد باحیا از معاصی دور می‏شود اما وقتی حیا از بین رفت ایمان مشکل می‏یابد.

سطح دوم، عفاف

این سطح را نیز با استفاده از روایت «سبب العفة الحیاء» می‏توان برداشت کرد. به وسیله عفت که حالت درونی است، افراد جامعه سایه عقل را بر شهوات خود می‏اندازند و از لجام‏گسیختگی شهوت‏ها جلوگیری می‏کنند. این امر اکتسابی است و باید با مراقبت و تمرین به دست آید. البته لازمه این مراقبه، شناخت عمیق نسبت به شهوات و تعاریف و انواع آنها و نیز چگونگی مهار آنها است. در این مرحله باید آگاهی‏بخشی به طور گسترده‏ای ایجاد شود، به ویژه از دوره تحصیلات ابتدایی و متوسطه.
«غزالی» بدن انسان را به کشوری تشبیه کرده است که زمامداری به نام «عقل» دارد
و مأموری به نام «شهوت» که اگر عقل شهوت را کنترل نکند، این مأمور خطرناک،
عرصه را بر افراد مملکت کاملاً تنگ کرده و آنان را به فقر و تباهی می‏کشد.

سطح سوم، صیانت

در این طرح، از صیانت با تعبیر «حفظ حریم» هم یاد می‏شود. این مرحله به حفظ نفس از هر گونه شر و پلیدی و تجاوز و هنجارشکنی اشاره دارد. در روایت آمده است: «ثمرة العفة الصیانة؛ محصول و برآیند عفت صیانت است.» اگر چه در ظاهر صیانت و قناعت در یک درجه قرار می‏گیرند اما با توجه به معنای ظریف صیانت می‏توان دریافت که پس از نهادینه‏سازی صیانت، به قناعت می‏توان رسید.
حفظ حریم، نزدیک‏ترین مرحله به حجاب حقیقی است زیرا پوشش بدون توجه به حریم‏ها و دوری از اختلاط و آمیختگی‏ها نمی‏تواند مفهوم حقیقی حجاب را برساند.
از امام رضا(ع) در مورد قناعت پرسیده می‏شود و حضرت می‏فرماید: «القناعة تجتمع الی صیانة النفس و عزّ القدر ...؛ قناعت مجموع صیانت (حفظ) خویش و عزت نفس و ... است.»

سطح چهارم؛ قناعت

این سطح با توجه به روایاتی که قناعت را ثمره عفت ذکر کرده‏اند تنظیم می‏شود.
حضرت علی(ع) می‏فرماید: «ثمرة العفة القناعة؛ قناعت برآیند و محصول عفت است.» پیش از این بیان شد که برخی مفسران کلمه عفت در بعضی آیات را «قناعت» معنا کرده‏اند، که احتمالاً سبب آن به علت نزدیکی معنای این دو است: نه اینکه مترادف باشند. از قناعت با تعبیر «حفظ حدود» نیز می‏توان یاد کرد زیرا معمولاً افرادی که ملکه قناعت در وجود آنها شکل گرفته باشد، به حد خود، راضی و قانع بوده، به حدود دیگران تجاوز نمی‏کنند.
در طرح مذکور این صفت چنین تبیین می‏شود که فرد باحیا در نگاه به پیرامون خود عفیفانه برخورد می‏کند و مانع از چیرگی شهوت می‏شود و به آنچه خداوند در اختیار او قرار داده، قناعت می‏کند و حدود دیگران را مراعات می‏کند. او در نگاه، سخن گفتن، جلب توجه و ... روی یک خط و مرز مشخص حرکت می‏کند، با حالت «قناعت». این ویژگی محصول صیانت است چنان که پیش از این بیان شد. گفته شده است: «علی قدر العفة تکون القناعة؛ میزان قناعت بستگی به عفت دارد.»

رأس هرم؛ حجاب

هنگامی که ملکه حیا در جامعه‏ای و در قالب مردم رسوخ کرد، در نتیجه عفاف و خودنگهداری درونی ایجاد شد، سپس ثمره‏های عفاف یعنی صیانت (حفظ حریم‏ها) و قناعت (حفظ حدود) آشکارا گردید، می‏توان شاهد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح بود.
هنگامی می‏توان حجاب حقیقی و مطلوب و در عین حال محبوب را در جامعه مشاهده نمود که مراحل پیشین آن ایجاد شده باشد. چنین جامعه‏ای هرگز با هجمه‏های فرهنگی آن سوی مرزها و یا القائات برخاسته از تفکرات دشمنان داخلی، لرزان نخواهد شد و از این باور گرانقدر خویش دست بر نخواهد داشت.

ویژگی‏های «هرم عفاف»

پس از تبیین «هرم عفاف» و آشنایی با اجزا و سطوح آن از نقطه بالاتری به این هرم می‏نگریم تا روابط اجزای آن را بهتر دریابیم و با نگاهی بیرون از محدوده آن، طرح را بررسی می‏کنیم. ویژگی‏های این طرح عبارتند از:
أ) ارتباط بین اجزا و سطوح در این هرم متوالی است نه متوازی. یعنی هر سطح ـ از پایین به بالا ـ پیش‏نیاز و مقدمه ایجاد سطح بعدی است. همین نکته در عمل موجب

پدیده حجاب تنها یک پوشش نیست

بلکه نماد باورها و گرایش‏های افراد است، حتی گاه نمادی
برای معرفی ملیت و فرهنگ بومی می‏باشد. پس می‏توان گفت
حجاب، ثمره حیا و عفاف، افزون بر حفظ تن و روان فرد،
نماد هویت دینی و ملی است.
حجاب مانع حضور اجتماعی زنان نمی‏شود بلکه حکم حجاب
و طرح آن در موارد متعددی در قرآن کریم
نوعی امضای حضور اجتماعی زن است زیرا اگر بنا باشد
زنان در خانه بنشینند و با نامحرم روبه‏رو نشوند،
نیازی به حکم حجاب نخواهد بود.
دشواری بسترسازی فرهنگی در این زمینه شده است، زیرا زمان‏بر شده و به برنامه‏ریزی دقیق و گسترده‏تری نیاز دارد.
به عبارتی جهت ایجاد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح در جامعه باید ابتدا فرهنگ حیا را ایجاد نمود، سپس برای عفاف برنامه‏ریزی کرد، در پی آن جهت حفظ حریم‏ها و جداسازی جوامع مختلط تلاش کرد، بعد که فرهنگ قناعت به عنوان نزدیک‏ترین مرحله به حجاب ایجاد شد، به تبیین اصل حجاب و آثار آن و ضرورت این حکم در شریعت مقدس اسلام پرداخت.
ب) اجزای این سطوح هر چه به رأس و قله هرم نزدیک‏تر می‏شوند، عینی‏تر و ملموس‏تر می‏گردند. به عبارت دیگر، حیا امری کاملاً درونی است که از نمادها و تظاهرات بیرونی شناخته می‏شود و مستقیما قابل تشخیص نیست. شاید به همین جهت در قرآن کریم حیای دختران شعیب را در شیوه راه رفتن آنها ترسیم می‏کند و می‏فرماید: «فَجائَتْهُ إِحداهُما تَمْشی عَلی اسْتِحْیاءٍ؛ پس یکی از آن دو دختر نزد [موسی] آمد در حالی که باحیا راه می‏رفت و به آزرم (حیا) گام برمی‏داشت ...» .
عفاف نیز حالتی نفسانی است در رفتارهای افراد تا اینکه به حجاب می‏رسیم
که ظهور و بروز کامل و تمام حالت‏های پیشین در این مرحله است.
پ) هر چه به قله هرم می‏رسیم میزان زمان لازم جهت فرهنگ‏سازی کمتر خواهد بود. اگر ریشه‏ای و علمی کار شود و جامعه عفیف و باحیا تربیت شوند، برای باحجاب کردن آنها به زمان زیادی نیازمند نخواهیم بود. بنابراین فرهنگ‏سازی در زمینه حیا زمان طولانی‏تری نسبت به ایجاد فرهنگ عفاف می‏برد. فرهنگ عفاف نیز نسبت به نهادینه‏سازی حالت صیانت در افراد، به زمان بیشتری نیاز دارد و قناعت پس از ایجاد فرهنگ سه مرحله اوّل زمان کمتری خواهد برد و فاصله زمانی قناعت و حجاب بسیار محدودتر خواهد بود.

حجاب

قناعت (حفظ حدود)
صیانت (پاسداشت حریم)
عفاف (حالت نفسانی مانع از چیرگی شهوت)
حیا (ملکه درونی جهت دوری از گناه)
ت) از آنجا که اجزای این طرح ارتباط نزدیک و غیر قابل انکاری با یکدیگر دارند، جهت اجرای آن می‏توان از ابزار آموزشی، پرورشی و کمک‏آموزشی مشترک بهره برد و از هزینه‏های اضافی جلوگیری کرد. در واقع می‏توان گفت با تنظیم و تدوین جزوه‏ها و کتاب‏های جذاب در زمینه حیا، بخشی از مرحله ایجاد فرهنگ عفاف را سپری کرد.

آسیب‏شناسی جامعه بدون عفاف

پرسش اصلی در این بخش از نوشتار این است: چرا جامعه‏هایی به سمت بی‏عفافی و در نتیجه بی‏حجابی کشیده می‏شوند؟
بدیهی است عوامل متعددی در این مسئله دخالت دارند که به طور کلی عبارتند از:
أ) عوامل فردی؛ ضعف تربیت دینی و معنوی و ترجیح امور ظاهری و مادی بر امور معنوی و روحانی. در واقع نداشتن جهان‏بینی صحیح و تعریف مناسبی از هدف خلقت، به ویژه آفرینش انسان، گسست از هویت فرهنگی و ملی، احساس ناامنی روانی، بریدگی و گسست از محیط خانواده، انتخاب دوستان ناصالح، جوّزدگی و برخورد منفعلانه نسبت به فرهنگ بیگانه، عدم عزت نفس و ارضای حس نیاز به توجه.
ب) عوامل آسیب‏زا در خانواده؛ تربیت غیر دینی فرزندان و یا کم‏توجهی به تربیت دینی، بروز رفتارهای مخالف با نظام حیا و عفاف توسط والدین و دیگر اعضای خانواده (برادران، خواهران و ...)، بی‏توجهی خانواده به رسانه‏های فرهنگی (و گاه ضد فرهنگی) در محیط خانه و عدم کنترل ورودی‏های فرهنگی، ارتباط خانوادگی با دوستانی که زمینه گسترش بی‏عفتی و بی‏حیایی را برای فرزندان ایجاد می‏کنند، عدم حضور فیزیکی و عاطفی والدین در کنار فرزندان که آنها را به چالش روانی می‏کشاند.
نکته: اگر چه گفته شد حیا امری اکتسابی است و عفاف در اثر تلاش، حاصل می‏شود اما توجه خانواده به انتخاب همسر شایسته، لقمه حلال، توجه به زمان انعقاد نطفه، حالات روحی و روانی به هنگام بارداری، از اموری است که سرزمین وجود فرد را جهت پذیرش حق و امور معنوی آماده می‏کند و در زمینه ایجاد حیا، عفاف و حکم حجاب، زمان کمتری را از برنامه‏سازان می‏گیرد.
پ) عوامل آسیب‏زای اجتماعی؛ عدم سلامت روانی در جامعه بر فرد تأثیر می‏گذارد زیرا فرد و جامعه همواره در حال تأثیرگذاری و اثرپذیری هستند. از شمار عوامل آسیب‏زا: بی‏توجهی برنامه‏سازان فرهنگی به امور معنوی، بی‏توجهی مسئولان جامعه به ورودی‏ها و خروجی‏های فرهنگی، نبودن امکانات جهت تفریحات سالم و پر کردن اوقات فراغت، عدم استفاده از فرصت‏های طلایی جهت تربیت دینی و معنوی توسط رسانه‏های ملی و جمعی، بی‏توجهی به اختلاط دو جنس مخالف در مواردی که ضرورت ایجاب نمی‏کند و نوعی رهاشدگی فرهنگی در سال‏های اخیر.

راهکارهای گسترش حیا، عفاف و حجاب در جامعه

1ـ آگاهی‏بخشی به شیوه‏های جذاب و متناسب با ادبیات نسل جوان.
2ـ ارتقای سطح اخلاق و معنویات در جامعه با استفاده از ابزار تشویقی و توسعه فرهنگ کتابخوانی در زمینه اخلاق و معنویت.
3ـ مبارزه با مظاهر فساد و بی‏حرمتی و توجه به ورودی‏های فرهنگی از طریق ماهواره، اینترنت و ... .
4ـ جایگزین کردن برنامه‏هایی که متناسب با فرهنگ غنی دینی و ملی بوده و در عین حال از جذابیت کافی برخوردار باشد.
5ـ توجه ویژه به دانش‏آموزان دبستانی و راهنمایی و آموزش کارآمد و اصولی مفاهیم معنوی.
6ـ استفاده از رسانه ملی به عنوان زبان دین و نفوذ باورهای دینی و مفاهیمی چون حیا، عفاف و ... در مجموعه‏های داستانی و فیلم‏های سینمایی.
7ـ ارائه الگوهای مناسب حجاب با توجه به اوضاع زمانی و موفقیت‏های اجتماعی افراد (قالب‏سازی و شکل‏دهی، همخوان با محیط).

پی‏نوشت‏ها:

جهت ایجاد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح در جامعه باید ابتدا فرهنگ حیا را ایجاد نمود، سپس برای عفاف برنامه‏ریزی کرد، در پی آن جهت حفظ حریم‏ها و جداسازی جوامع مختلط تلاش کرد، بعد که فرهنگ قناعت به عنوان نزدیک‏ترین مرحله به حجاب ایجاد شد، به تبیین اصل حجاب و آثار آن و ضرورت این حکم در شریعت مقدس اسلام پرداخت.

منابع:
1ـ عبد خدایی، محمدهادی، اخلاق پزشکی، تهران، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ اوّل 1371.
2ـ الطوسی، محمد بن‏الحسن، الامالی، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه، قم، دار الثقافه، چ اوّل، 1414.
3ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، لبنان، مؤسسه الوفاء، چ دوم، 1403.
4ـ الرازی، محمد بن‏زکریا، بهداشت روانی (الطب الروحانی)، ترجمه جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه الزهرا(س)، سازمان انجمن اولیا و مربیان، چ دوم، 1379.
5ـ فخر رازی، محمدباقر، التفسیر الکبیر، مفاتح الغیب، قم، بی‏تا.
6ـ نراقی، مهدی، جامع السعادات، مطبعه النجف، النجف الاشرف، چ دوم، 1382.
7ـ جوادی آملی، عبداللّه‏، زن در آیینه جلال و جمال، اسراء، قم، چ دوم، 1418.
8ـ الاحسائی، ابن‏ابی‏جمهوری، عوالی الئالی، تحقیق سید المرعشی و شیخ مجتبی العراقی، قم، مطبعه سیدالشهدا، چ اوّل، 1403.
9ـ اللیثی الواسطی، علی بن‏محمد (م قرن 6)، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق حسین الحسنی البیرجندی، دار الحدیث، چ اوّل، 1376ش.
10ـ سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تهران، کتابفروشی اسلامی، نهم، بی‏تا.
11ـ الشیخ الکلینی، الکافی، تحقیق علی‏اکبر غفاری، دار الکتب الاسلامیه، چ چهارم، 1365.
12ـ الفراهیدی، خلیل بن‏احمد، کتاب العین، تحقیق دکتر مهدی المخزومی و ابراهیم السامرایی، دار الحجره، چ دوم، 1409.
13ـ ابن‏منظور، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، چ اوّل، 1405.
14ـ الزبیدی، محمدمرتضی، تاج‏العروس، بیروت، مکتبة الحیاء، بی‏تا.
15ـ الراغب الاصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، چ اوّل، 1404.
16ـ الشریف الرضی، مجازات النبویه، تحقیق طه محمد الزینی، قم، مکتبه بصیرتی، بی‏تا.
17ـ عادل، محمود، مجمع البحرین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ دوم، 1408.
18ـ ابن‏الاثیر، النهایة فی غریب الحدیث، تحقیق طاهر احمدالزادی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چ چهارم، 1364.
پیام زن -> مرداد 1385، شماره 173
پدیدآورنده:ناهید طیبی،

زن ایرانى از گذشته‏هاى دور، حجاب و عفاف خود را به‏طور کامل رعایت مى‏کرده است و حتى از سایر کشورهاى مشرق‏زمین نیز بیشتر اهتمام مى‏ورزیده است. این مسئله، نه‏تنها در کتاب‏ها، نقاشى‏ها، و عکس‏هاى گذشته ایرانیان آمده است، بلکه جهانگردان و سایر افراد فرنگى نیز آن را با دقت و جزئیات فراوانى در سفرنامه‏هاى خود بیان کرده‏اند که البته آنچنان که از نوشته‏هایشان برمى‏آید - و گاهى آن را به صراحت بیان کرده‏اند - این است که آنان از این وضعیت، ناراضى بوده‏اند و از این‏که نمى‏توانستند همان برخوردى را که با زنان غربى داشته‏اند با زنان ایرانى نیز داشته باشند، متأسف بوده‏اند و گاهى براى ارضاى کنجاوى شیطنت‏آمیز خود به ترفندهایى نیز دست زده‏اند.
نکته دیگرى نیز که مى‏توان از برخى نوشته‏هاى آنان دریافت کرد این است که اوّلین گام‏هایى که در ایران، در جهت بى‏حجابى برداشته شده است، توسط درباریان و خانواده‏هاى آنان بوده است، که یکى از علل اصلى آن هم به سبب مسافرتِ درباریان به فرنگ و معاشرت با فرنگیان بوده است؛ اما همچنان که مى‏بینیم، زن مسلمان ایرانى با تمام تلاشى که در راستاى کشف حجاب و تبلیغات منفى‏اى که درباره حجاب صورت گرفته است، هنوز هم شأن و منزلت خود را حفظ کرده است.
«اولئاریوس» که در زمان شاه صفى صفوى از ایران دیدار کرده است، درباره حجاب و عفاف زنان ایرانى در خاطراتش آورده است:
زنان، موقعى که از خانه خارج مى‏شوند، چهره خود را نشان مردان نمى‏دهند. بلکه چادر سفیدى روى سر مى‏اندازند که تمام بدن آنها را تا مچ پا مى‏پوشاند و فقط در جلوى صورت، شکاف کوچکى دارد که از آن شکاف، به زحمت جلوى خود را مى‏توانند ببینند. و چه‏بسا چهره‏هاى زیبایى که با لباس‏هاى محقّرانه و چهره‏هاى زشتى که با لباس‏هاى مجلّل و فریبنده، زیر این چادرها مخفى‏اند و انسان نمى‏تواند بفهمد در پس این چادر، چه قیافه‏اى نهفته است.

سفرنامه آدام اولئاریوس، ص 644

«تاورنیه» در سفرنامه‏اش مى‏نویسد:
زنان، خود را در ایران به احدى غیر از شوهر خود نشان نمى‏دهند. وقتى به حمّام عمومى مى‏روند، در چادرى سرتاپاى خود را مستور مى‏نمایند که فقط در محاذات چشم، دو سوراخ دارد که پیش پاى خود را بتوانند ببینند. و این کار (یعنى به حمام عمومى رفتن)، مخصوص فقرا و طبقه سوم است که استطاعت داشتن حمام مخصوص در خانه را نداشته باشند... .
... همین‏که دخترى شوهر کرد، معاشرین او منحصر به زن‏ها یا خواجه‏سرایان مى‏شود و زن معقول و نجیب و محترم، کسى است که بیشتر مستوره و محفوظ باشد.

سفرنامه اولیویه، ص 85

«دروویل» درباره نوع پوشش زنان در زمان فتحعلى‏شاه قاجار مى‏نویسد:
زنان ایرانى در زیر چادر، مهارت عجیبى براى شناساندن خود و شناختن همدیگر دارند. شگفت آن‏که وقتى از کنار هم مى‏گذرند، یقین دارند که در شناختن طرف اشتباه نکرده‏اند؛ اما چه بسا مردانى که از کنار زنان خویش مى‏گذرند، بى‏آن‏که آنها را بشناسند.

سفرنامه دروویل، ص 81

«اوژن فلاندن» که در زمان محمدشاه قاجار به ایران سفر کرده است، در این باره آورده:
زنان ایرانى از منزل، کم خارج مى‏شوند. در کوچه‏ها هم با چادرى که سرتاپایشان را مستور مى‏کند، مى‏آیند و غیر ممکن است کسى صورت آنها را ببیند. به روى سر، پارچه سفیدى مى‏اندازند که در مقابل چشمان، چندین شبکه دارد و با آن است که جلوى خود را مى‏بینند. و غیر ممکن است بگذارند چشم نامحرمى به صورتشان افتد. ساق پا را در شلوارى گشاد، یا چاقچور مى‏نمایند، کفششان یک نوع پاپوش زرد یا سبزى است که نوکش برگشته و پاشنه‏اش باریک است.
گاهى در کوچه که مردى نگذرد، روبند را به جهت استنشاق هوا پس مى‏اندازند؛ امّا همین‏که مردى، حتى شوهرشان ظاهر شود، دوباره روبند را به روى صورت مى‏اندازند. یک روز که از کنار زنى
 


70

مى‏گذشتم و نتوانست به فوریت، روبندش را بزند، شنیدم از این گناهى که مرتکب شده، خودش را سرزنش مى‏کند.
عموم چادرها یک رنگ و به سیاق اروپایى‏ها یک جور مى‏آید. کم مى‏توان امتیازى بینشان قائل شد؛ اما خود ایرانیان اظهار مى‏دارند براى ما خیلى آسان است که زنان خود را بشناسیم.

سفرنامه اوژن فلاندن، ص 67 و 68

دکتر «ویلز» مى‏نویسد:
نانجیبى و بى‏شرمى و بى‏اعتنایى به عفّت و وقار، از نظر زنان ایرانى، عملى مذموم و رفتارى ناشایسته است... تا آن‏جا که در راه رفتن، صحبت و نگاه هم ملاحظه عفّت و نجابت خودش را دارد و هرگز حاضر به تنزّل کردن از مقام قابل احترام خود نمى‏گردد.

سفرنامه دکتر ویلز، ص 367 و 368

«یوشیدا ماساهارو» سفیر ژاپن در دربار ناصرالدین شاه، در این باره مى‏نویسد:
زن‏ها چادرى به سر مى‏کردند که از سر تا به پایشان را مى‏پوشاند و فقط چشم‏ها از پشت روبند تورى‏اى که زیر چادر به صورت انداخته بودند، پنجره‏اى به بیرون داشت...
در خیابان که به زن‏هاى ایرانى مى‏رسیدیم، آنها چشم از ما برمى‏گرداندند و رویشان را سخت مى‏گرفتند. در چند ماهى که ما این‏جا بودیم، هرگز زنى رویش را به ما ننمود و نتوانستیم صورت زن‏ها را بى‏حجاب و چادر ببینیم. در این وضع، زشت یا زیبا و جوان یا پیر بودن زن‏ها را از روى رنگ و حالت دست‏هایشان که شاداب یا چروکیده است، قیاس و ارزیابى مى‏کردیم.

سفرنامه یوشیدا ماساهارو، ص 176

«کنت دوگو بینو» نیز در این‏باره مشاهدات خود را چنین بیان مى‏کند:
(همه زن‏ها در بیرون خانه) به‏طور یکسان خودشان را در چادرهاى وال، چیت و به ندرت، ابریشمى به رنگ آبىِ تیره پیچیده‏اند که سر تا پایشان را مى‏پوشاند. صورتشان را با قطعه‏اى پارچه سفید که زیرچادر پشت‏سرشان بسته مى‏شود و از جلو تا روى زمین مى‏افتد، محکم پوشانده‏اند که دیدن، و حتى حدس زدن چهره‏هایشان را غیرممکن مى‏سازد. قسمت جلوى این پارچه، محاذى چشمانشان به طور مشبّک، قلابدوزى شده تا بتوانند از ماوراى این روبنده، بیرون را ببینند و نفس بکشند؛ زیر این حجاب آبى تیره - که چادر نامیده مى‏شود و مخصوصاً براى پوشاندن سر تا قوزک پاى زنان ساخته شده است - یک شلوار گشاد که وظیفه دامن را انجام مى‏دهد، مى‏پوشند و آن هم فقط در موقع خارج شدن از خانه. زنان که بدین‏سان، پوشیده و محفوظ شده‏اند، سرپایى‏هاى کوچک و پاشنه‏دار به پا مى‏کنند و براى حفظ تعادل، آنها را به نحوى روى زمین مى‏کشند که به کلّى، عارى از ظرافت مى‏باشد.

سفرنامه کنت دوگوبینو، ص 404

«پولاک» هم در سفرنامه‏اش درباره حجاب زن ایرانى چنین مى‏نویسد:
... هرگاه زنى به کوچه برود یا سوار بر اسب در معیّت نوکرها از شارع (= خیابان) عبور کند، چادرى به رنگ آبى نیلى بر سر مى‏کند و آن، پوششى است که تمام بدن، از سر تا به پا در آن پیچیده مى‏شود. در مقابل چهره، پارچه‏اى باریک و بلند به نام روبند آویخته است که در مقابل قسمتى که چشم قرار گرفته، قطعه‏اى بیضى شکل و پنجره پنجره براى دیدن، تعبیه شده است. این نقاب، بخصوص در تابستان گرم، سخت مایه ناراحتى است. به همین دلیل، خانم‏ها گاه‏گاه ناچار مى‏شوند آن را بردارند. نزاکت و ادب، ایجاب مى‏کند که به هنگام ملاقات با خانمى، چشم را پایین بیندازند...
... زن فقط حق دارد در برابر شوهر و چندتن از نزدیک‏ترین خویشاوندانش که به او محرم‏اند، بدون حجاب ظاهر شود. هرگاه در کوچه، بر اثر تصادف، حجاب زنى از صورتش بیفتد، رسم چنین است که مردى که با او روبه‏رو است، روى بگرداند تا آن زن دوباره حجاب خود را مرتب کند.
حتى زن پیر گداى کوچه و بازار نیز بدون نقاب دیده نمى‏شود. زن‏هاى اروپایى که بدون حجاب در خیابان‏ها ظاهر بشوند، خود، موجب تحریک حس کنجکاوى عمومى مى‏شوند و حتى مردم بر آنها دل مى‏سوزانند.

سفرنامه پولاک، ص 115 - 117

«کلود انه» که در زمان مظفّرالدین شاه قاجار، در ایران به‏سر مى‏برده است مى‏نویسد:
به طور طبیعى و بنابر عادت یک مرد اروپایى، من زنان را با کنجکاوى و در عین حال توجّه بیشترى نگاه مى‏کردم. البته فقط نگاه مى‏کردم، بى‏آن‏که چیزى ببینم! به نظر من، زنان ایرانى، بیش از تمام کشورهاى مشرق زمین، مقیّد به حجاب‏اند و با دقّت و وسواس، قد و بالا و چهره خود را مى‏پوشانند. وقتى از منزل خارج مى‏شوند، سرتاپاى خود را در چادر سیاه بزرگى که از پارچه‏اى بالنسبه لطیف، امّا
 


71

بى‏هیچ زیبایى و ظرافتى درست شده است، مى‏پیچند. این چادر، در قسمت بالا، یعنى در محلى که معمولاً صورت قرار دارد، از هم باز مى‏شود.
امّا زن ایرانى، دوست ندارد حتى چشمان خود را به کسى نشان دهد و به همین جهت نیز در جلوى چهره خویش، دستمال بلند سفیدى که بالاى آن مشبّک است، مى‏آویزد... بدین‏گونه است که شما در کوچه و بازار، زنان معدودى را مشاهده مى‏کنید، درحالى‏که خود را در چادر سیاه پیچیده‏اند و روبندى سفید بر چهره آویخته‏اند، به راه خود مى‏روند. این زنان، زشت‏اند یا زیبا و پیرند یا جوان، معلوم نیست. این معماى پیچیده در پرده (!) در برخورد اوّل، نوعى خشم آمیخته با کنجاوى، در مردان اروپایى به وجود مى‏آورد.
... برخلاف آنچه ظاهر پوشیده در حجاب زنان ایرانى نشان مى‏دهد، چنین به نظر مى‏رسد که همین زنان در زندگى خود از آزادى زیادى برخوردارند. بیشتر آنها هر وقت دلشان بخواهد و بى‏آن‏که کسى همراهشان باشد، از خانه خارج مى‏شوند.

گل‏هاى سرخ اصفهان، ص 162 - 164

«کلود انه» اوضاع زنان را در زمان احمدشاه قاجار، این‏گونه ترسیم مى‏کند:
زنان جامعه ایران را نه در روز مى‏شود دید و نه در شب. وقتى هم که از خانه بیرون مى‏آیند، در کالسکه و درشکه‏هاى سربسته و همراه با خواجه‏ها هستند و در خانه نیز فقط شوهر و پدر و برادرشان را ملاقات مى‏کنند، همین و بس!

اوراق ایرانى، ص 22

«بلوشر» درباره حجاب زنان در آغاز حکومت رضاشاه و پیش از آن‏که وى دستور کشف حجاب را بدهد، مى‏نویسد:
هم‏نشینى و معاشرت با ایرانى‏ها این نقیصه را داشت که زنانشان خانه‏نشین بودند. زنان، هنوز چادرهاى خود را بر سر داشتند... چادر پوششى است اغلب به رنگ سیاه که سراسر بدن و سرانجام، قسمت اعظم صورت را نیز از نگاه مردان، پوشیده مى‏دارد.
... تنها و تنها یک زن بود که جرئت مى‏کرد در ضیافت‏هاى شام سفارت‏خانه‏ها بدون چادر حاضر شود و آن هم فقط مشروط به این‏که منحصراً اروپایى‏ها شرکت داشته باشند. و از ایرانیان دعوتى به عمل نیاید. این زن، خانم ناصرالملوک (بیوه نایب السلطنه پیشین کشور) بود.
... بسیارى از زنان آلمانى نیز که شوهر ایرانى داشتند، در خیلى از موارد نمى‏توانستند از چادر چشم بپوشند.
خانم‏ها منحصراً با یکدیگر نشست و برخاست داشتند و در این مهمانى‏هاى کاملاً زنانه، گاه و بیگاه، همسران دیپلمات‏ها را نیز دعوت مى‏کردند. بدین طریق بود که همسر من براى عروسى به خانه رئیس الوزراى پیشین (وثوق الدوله) رفت که در آن مراسم از مردان، فقط داماد و ملّاى جارى کننده صیغه عقد، حضور داشتند و بس.
داماد و عروس که پیش از آن یکدیگر را ندیده بودند، مقابل پرده‏اى که مرد روحانى را از آنان جدا مى‏کرد، نشسته بودند؛ اما آئینه کوچکى چنان در آن‏جا تعبیه شده بود که این دو اقلاً ضمن اجراى مراسم بتوانند براى اولین‏بار، در زندگى، گوشه چشمى به یکدیگر بیندازند... هنگامى‏که همسر من بعد از آن به سهم خود، خانم وثوق‏الدوله را به نزد خود دعوت کرد، ناگزیر بود اطمینان بدهد که در به روى من بسته است و من نخواهم توانست جلسه مهمانى را زیرنظر داشته باشم.

سفرنامه بلوشر، ص 207

«هنرى موزر» که در دروه ناصرالدین شاه قاجار از ایران دیدن کرده بود، درباره حجاب زنان مى‏نویسد:
یحتمل، مطالعه کنندگان این سیاحت‏نامه، مرا مذمّت مى‏نمایند که در روایات خود از زن‏هاى ایران چندان ننوشته‏ام. این فقره، صحت دارد؛ ولى از چیزى که شخص ندیده و نمى‏داند، چگونه صحبت نماید؟
در ترکستان و ایران، زن‏ها به قدرى مخفى هستند که ممکن نیست آنها را دید و دسترسى به آنها نمى‏توان داشت و حتى از آنها هرگز صحبت نمى‏شود.
از شخص بخارایى مى‏توان پرسید که حالتِ پسر و اسب و خروسک تو چگونه است؛ ولى نباید هرگز به صرافت افتاد که از زوجه او احوالپرسى کرد. این فقره، هم با ادب منافات دارد و هم برخلاف مذهب است. وضع زن در صفحات مشرق زمین، به کلّى مختلف است از وضع زن‏هاى مغرب زمین.
در ایران، (زن‏ها) سواره یا در کالسکه در کوچه مى‏روند و خواجه‏ها در اطراف آنها هستند و اقتضاى ادب این است که به محض ملاقات آنها سر خود را برگرداند. با این حالت که همیشه وضع آنها به این طور است، چگونه مى‏توان از احوال آنها شرح داد و چیزى گفت که شخص ملتفت نیست؟
 


72

بدین‏سان «هنرى موزر» از این‏که نتوانسته سیماى یک زن ایرانى را ببیند، سخت متأسف است. لیک در همین رابطه، حکایتى از یک مهندس فرانسوى به نام «بارون دو» - که سال‏ها در ایران مقیم بوده - ذکر مى‏کند. وى مى‏نویسد:
وقتى که این مهندس (= بارون دو) جوان بود، راهى براى دولت ایران، احداث مى‏نمود. چون راه، قطع شده بود، مسافرین که مى‏خواستند به زیارتگاه بروند، مجبور بودند که راه را دور زده و به این واسطه، مسافت کلّى طى کنند. حینى که او مواظب عملجات بود، یک نفر غلام، او را دعوت نمود که نزدیک کالسکه‏اى که اشخاص کثیر همراه (آن) بودند، بیاید. در کالسکه یک نفر زن ایرانى بود که به تسلّط، حکم نمود که باید از این معبر بگذرد. و از حکم او معلوم بود که از زن‏هاى اندرون پادشاه است.
بارون مزبور به کمال ادب جواب داد که: «هیچ‏کس را نمى‏توانم در باب عبور از این‏جا استثنا نمایم». آن زن که روبند انداخته بود، به او گفت: «پیش بیا، من دختر پادشاه ایران (= ناصرالدین شاه )هستم. تو هیچ‏وقت شاهزاده خانم ایرانى ندیده‏اى». و روبند خود را بلند کرده و گفت: «اگر تو واقعاً فرانسوى هستى، من خواهم عبور نمود». بعد روبند خود را پایین انداخت. بارون مزبور به قدر یک لحظه، مفتون شده و به عملجات حکم نمود که کالسکه را در وقت عبور از محل خطرناک، نگاه دارند و خود او در درب کالسکه، همراه مى‏رفت.
 


73

اجر بارون مزبور در ازاى این زحمت، تعارفى بود که آن شاهزاده خانم به طور لطف با دست خود نمود، و بارون، هیچ‏وقت این تفضیل را در مدت زندگى خود فراموش نخواهد کرد.

سفرنامه ترکستان و ایران، ص 265 و 267

«پیر لوتى» که در زمان مظفّرالدین شاه قاجار به شیراز رفته و سخت از مشاهده زنانِ کاملاً پوشیده و با حجاب، ناراضى بود، همواره آرزوى آن را داشت که روزى یک زن ایرانى بدون چادر را ببیند. از این‏رو، روزى با دیدن مقدارى لباس شسته بر روى بند یک پشت بام منزل، با خود اندیشید که حتماً تا شب نشده، خانم خانه براى برداشتن آنها به پشت بام مى‏آید و بدین سان او موفّق به دیدنش مى‏گردد. پیر لوتى در ادامه مى‏نویسد:
(تا این‏که) خادم من با شتاب و با حال مخصوص، وارد اتاق شده، گفت: «خانم روى پشت بام است و آمده است جوراب‏هاى سبز خود را ببرد». من با عجله دنبال او مى‏روم. سرانجام خانم، آن‏جاست و از پشت سر خیلى جاذب و فریبنده است. خود را در لباس چیت و موهایش را با پارچه ابریشمى، مستور داشته است. سرانجام سر خود را برمى‏گرداند و گویا با چشمان حیله‏گر خود به ما چنین مى‏گوید: همسایه‏ها بیخود زحمت نکشید. این خانم پیرزنى است هفتاد ساله. دندان‏هایش همه ریخته و کُلفَت پیر خانه است.
واقعاً ما چه اندازه ساده‏لوحیم که تصوّر مى‏کنیم خانم زیبایى روى پشت‏بام مى‏آید تا در معرض خطر دیده شدن قرار گیرد!

به‏سوى اصفهان، ص 83

«پیر لوتى» در آرزوى نابه‏جاى دیدن زنان ایرانى بدون چادر، در اصفهان، در زمان پادشاهى مظفرالدین شاه قاجار، سرانجام به حلیه متوسل مى‏شود. خودش شرح ماجرا را چنین مى‏نویسد:
شخص کفش فروشى (در اصفهان) به من قول داده است که در مقابل گرفتن مبلغى پول، مرا از دیوار بالا برد و سه نفر از زن‏هاى اصفهان را به من نشان دهد. از این‏رو، با هم از روى قطعه‏هاى دیوارى بالا مى‏رویم تا در باغى که امروز، زن‏ها مشغول چیدن گل هستند، از سوراخى نگاه کرده، آنها را ببینیم. سه نفر در آن باغ هستند و قیچى‏هاى بزرگى در دست دارند و با آنها گل‏ها را چیده، در سبدها جاى مى‏دهند و ناچار، این گل‏ها را براى تهیه عطر و گلاب مى‏خواهند...
این سه نفر زن، رنگشان پریده و کمى چاق‏تر از معمول‏اند؛ ولى با این وصف، خالى از زیبایى نیستند و از چشمانشان سادگى قدیمى هویداست.
چارقدهاى زرد و پولک‏دار، گیسوان آنها را پوشانده، لباس دراز برتن دارند...
تمام این لباس‏ها در ظاهر به نظر مى‏رسد از ابریشم، بافته شده باشند و گلدوزى و قلابدوزى آنها مانند زمان شاه عباس است. راهنماى من اطمینان مى‏دهد که این خانم‏ها از طبقاتِ برجسته‏اند.

به‏سوى اصفهان، ص 194 و 195

منبع این گردآورى، کتاب زن ایرانى به روایت سفرنامه نویسان فرنگى، نوشته میترا مهرآبادى است.

دلم می خواد

بازم مشق دیگه حالم داره بد میشه اعصاب بی اعصاب اه  اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه 

خدایا منو راحت کن به خودت قسم که دیگه نمیشه از پروژه خستم از مدرسه خستم از زندگی نه 

یه راه بده یه راهی که منم بخوامش خودت می دونی پس بده! 

 

 

چند روز پیش خواب دیدم یه گربه‌ی سیاه جلوم بودو هرکاری کردم نرفت 

صبح یه کلاغ گنده جلوم سبز شد هرکاری کردم نرفت. 

منتظر سرویس آسمون اینقدر تیره شد که فکر کردم ابر شده  

اما ابر نبود یه عالمه پرنده بود 

من چی کار کنم 

 

 

 

 

دلم می خواد ..................................................................................................