خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

به خاطر

به خاطر آدمهایی که دیگه ردی ازشون نیست ، به خاطر لحظاتی که دیگه مال من نیست 

 

 

 

خدایا

خدایا  

خدای من  

خدای عزیز 

پس چرا به این کینه ها 

به این حرف و حدیث ها 

به این غیبت های احمقانه  

پایان نمی دهی؟؟؟؟؟

وقتی اینجا می نویسم...

وقتی اینجا می نویسم  

خالی میشم  

راحت تر از همیشه 

و جا باز می شود در مغزم 

برای بقیه ی غم هایم 

پس باز هم باید بشود نوشت...

نمی دونم

ای وای 

بابا بفهمین  

من اعصابم خورد شده از دست شماها 

چرا تا به هم میرسین  

راجب همون مطلب اعصاب خورد کن حرف می زنین؟؟؟ 

من نمی فهمم 

اعصاب خودتون که خورد میشه 

اعصاب بقیه رو هم که خورد می کنین! 

پس چرا بازم میگین راجبش؟؟؟؟؟ 

چرا راحتمون (یا راحتشون) نمی ذارین؟ 

چرا این قدر ننه من قریبم بازی در میارین؟؟؟؟؟

بازم کارنامه

اااااااااااااهههههههههههههه 

بازم کارنامه! 

شدم ۷۴/۱۸! 

نفر سوم ! 

از این ترم واسه خودشون طرح ریختن که خیر سرشون کارنامه ها رو اینترنتی بدن بهمون 

دلم می خواست کلشونو بکنم! 

آخه روانیای دیوونه کارنامه ی ماست ! 

به ننه و بابا هامون چه !  

که یوزر نیم و پسشو دادین به اونا و ازشون قسم گرفتین که به بچه ها ندن!؟!؟!؟!؟!؟؟! 

اه 

منم کارناممو ندیدم! 

فقط رفتم معدلمو از مشاورمون پرسیدم! 

نیم ترم شدم نفر اول و حالا شدم سوم! 

بدتر از این میشه؟؟؟؟؟ 

آخه قرار بود که من اول بشم تا گوشیمو عوض کنم! 

حالم از این گوشیم به هم می خوره!

چشمات

تو که چشمات خیلی قشنگه. رنگ چشمات خیلی عجیبه 

می دونستی که جوونیمو واسه چشم عجیب تو سوزوندم رفتش!  

می دونستی یا نه؟ 

می دونستی که چشامی !  

همه ی آرزو هامی 

می دونستی که همیشه  

تو تموم لحظه هامی....

دیشب

دیشب اعصاب نذاشته بودن برام! 

بی دلیل 

دلم می خواست فقط اینجا نباشم 

و اون اومد و... 

من و برد ! 

راحت شدم! 

اعصابم درست شد!