خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

عذاب

امشب بعد از ۱۰ سال آشنایی بهم میگه وجودت مایه ی عذاب منه....

برم ناپدید بشم از زندگیش؟


هر روز از صبح که بیدار میشه داره با من و بچه دعوا می کنه

بعدش میره سر کار حالش خوبه

دوباره میاد پیش ما دعوا تا شب که بخوابه

مشکل از منه؟


میگه تو هیکلت قناصه..‌

تو ورزش نمی کنی . بچه بهانه است

به بچه های خواهر من میگه توله . حق ندارم براشون چیزی بگیرم. برای تولد مامان و بابام کمترین کارو می کنه و با زور و منت

برای خونواده ی خودش گرون ترین ها و بهترین ها

روز مادر واسه مامانش عطر ۱.۵ ملیونی گرفت واسه مامان من به زور یه کیف ۲۰۰ تومنی....

امسال حتی تولدم تبریکم نگفت

الان ۱ ماهه کل موجودی کارت من ۶۰ هزار تومنه بهم پول نمیده

یه ماشین مزخرف آشغال خرید به همه گفت اینو گرفتم که زنم بتونه پشیبنه پشتش 

من فقط ۱ بار از پارکینگ آوردمش تو کوچه و تمام . ماشین برد تو یه پارکینگ دیگه که من دستم بهش نخوره


همش میگه برو ورزش کن با بچه ام باید برم ولی نه باید پول بدم واسه کلاس نه حق دارم کار کنم

از وقتی شروع کردم کار اینترنتی کنم و نت قطعه واسم  یه بار با کلی منت وصل کرد ولی هر همه هم که وصلن مال منو قطع می کنه و میگه بهتر که کار نمی کنی


میگه خواهرت با توله هاش همه کاری می کنه توام بکن


میگه مامانت غلط کرد دماغ بچه رو پاک کرد که خون بیفته

به هرکی  از طرف منه فوش میده  بیشتر از همه به خودم


چرا زندم؟ نمیدونم

من مایه ی عذابشم؟ چیکار می کنم؟ از صبح تا شب تو خونه هم کلفتی هم آشپزم هم لله ی بچه ی گریه اوشم هم از سر تا پام به خودم میرسم همیشه تمیز و مرتب و خوش اخلاق

آخرشم من مایه ی عذاب یه آدم بو  گندوام که هیچ وقت خونه نیست و فقط با بقیه می خنده به من که میرسه عصبیه 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد