خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

نمی دونم۲

نمی دونم چرا چن وخته باهام این طوری رفتار می کنن 

انگار که من زیادیم بینشون! 

ولی بعدش یهویی خوب میشنا! 

 

دلم واسش می سوزه 

۳ بار کار به این دردآوری  رنج آوری رو انجام بدی و بعدشم یه غم بزرگ واسه ی همیشه تو دلت بمونه! 

خیلی سخته.....

نمی دونم

نمی دونم اگه من بمیرم یا تو یا هر کس دیگه ای.... 

برای بقیه چه اتفاقی میفته! 

 

حالا مردنم نه! 

حتی یه مریضی که آدمو از پا بندازه! 

دوست ندارم شیکستن اطرافیانمو ببینم اما حاضرم جونمو براشون بدم...

خیلی بده

چقد بده که یه چیزایی رو تو دلت نگه داری و نتونی به هیچکسی بگی.....