خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

امروز

امروز کلی با آرزو حرف زدم! 

اسم همه مون ٬ همه ی رازامون٬ همه ی حرفامون شده  آرزو! 

ولی من امروز با آرزو حرف زدم 

اونم ۴۵ دقیقه! 

سعی داشتم بهش بفهمونم که کارش درست نبوده 

نباید واسه مامانش اینا نامه می نوشته و اون چرت و پرتا رو می گفته ! 

کاشکی یکم ! فقط یکم از حرفامو درک می کرد 

دلم می خواست منم بتونم یه کاری براش بکنم! 

دلم می خواست با شیویدم بحرفم 

حرف بزنم و بگم که تو حیفی ! 

تو می تونی بهتر از اینا باشی! 

تو می تونی پیشرفت کنی ! 

به شرط اینکه همه ی بی.افاتو بذاری کنار! 

و یادت نیاد اون لبایی رو که به هم دادین!  

که به گفته ی خودت به زور بوده و تو نمی خواستی! 

کاشکی می فهمدیدن هردوتون که..... 

کاشکی می فهمیدین که اگه بهتون گیر میدن واسه ی خودتونه! 

واسه اینه که تو بدتر از ایناش گیر نکنین! 

که آرزو رو میدونم گیر نکرده! 

اما شیوید !!!!!!!!! 

فقط واست دعا می کنم که گیر نکرده باشی تو این وضعیت و هیچ کاری نتونسته باشی بکنی ! درست مثه اون دفه! 

کاشکی که می فهمیدین!  

واااااااااای ببین ! 

ببین چن بار به خاطر شماها گفتم کاشکی! 

با خودم قسم خورده بودم که دیگه نگم کاشکی..... 

و حالا میگم.... 

کاشکی بازم نمی گفتم کاشکی......

مدامم مست...

مدامم مست دارد این دو لعل آب دارت که نگذاشته من مرده شوم در این ایام تنهایی.... 

 

                                                                                          با تلمیح از حضرت سعدی...

برای اولین بار

نمیدونمیادتمیادوقتیبرایاولینباربادوستاترفتیبیرونیانه؟ 

اماخیلیخوبهکهتنهاییبادوستاتبریخریدوهیچکسنباشهکهبهتگیربدهکهبرواینجاونرواونجا! 

آزادانهبادوستاتبخندیوحرفبزنیفشبدیوبزنیتوسرهمدیگهوکسینباشهکهبگهدختراینقجلفنباشخودتونگهدار! 

خیلیخوبهکهتویهروزبرفیبریوکلیجیغبکشیکهمواضبباشاحمقنیفتیزمینماشینبهتنزنهنرواونورخیابونهمینجابمون! 

تشکرتشکرتشکرتشکرتشکرتشکر! 

چرا؟

ااااااااااای وای خدایا 

چرا تموم نمی کنن اینا؟؟؟؟؟ 

چرا این دعواهای خونوادگیشون تموم نمیشه؟ 

چرا دو تا داداش باید اینطوری با هم دعوا کنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

چرا ول نمی کنن برن پی کار خودشون؟ 

برن پی کار خودشون؟ 

هه ! خیالت خوشه ها! 

اینا به خاطر اینکه بتونن برن سر کار خودشون با همدیگه دعوا می کنن! 

اونوخ تو توقع داری هر کدوم برن سر کار خودشون!؟!؟!؟! 

چرا خسته نمیشم؟؟؟؟

داره میگه: 

یو شود پیک می 

........... 

 

چرا خسته نمیشم از این همه گوش کردن اینا؟؟؟؟ 

الان داره میگه: 

 

ون آی سی یو 

آی ران آل د وردز 

تو سی..... 

 

و الان میگه: 

نور سی نور 

ون یور هارت آن د اتک 

ایتز مای دیستینی 

......  

 

حالا که اونا نیستن  

تو راحت می تونی به خودت برسی 

به کارت  

به هرجایی که می خوای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

نه چون ۱۰۰۰۰۰۰ تا مراقب واست گذاشتن که کی میری کی میای  

کی میمیری 

کی زنده ای 

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااهههههههههههههههههههههههههههه 

مردی از دست این گیراشون 

 

خب حالا خالی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ 

 

 

حالا بخند و فقط به فکر خودت باش 

نه اینگه اونا چی بهت میگن 

فقط خودت باش  

عوضی 

 

به یاد بیار

وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره. .وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی. وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه. وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته. وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه. وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم میشد. وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریش اونها رو می لرزوند

شاید....

شاید واسه اینه که اونا احساساتین و اونا نیستن 

پس برای به کمال رسیدن باید یه بی احساس با یه با احساس مشورت کنه 

این تنها جوابیه که میتونم به خودم بدم! 

نه بیشتر.... 

 

 

کلمه به کلمه می خونم از تو چشات 

می دونی که من میمیرم برات 

 

شاید تا حالا یه نفرو مثه اون ندیده بودم 

واقعا متفاوت از بقیشون بود 

هیچ کس به مهربونیه اون نبود 

اما بقیه دیده بودن 

بقیه اینو فهمیده بودن که اونجوریشونم وجود داره! 

منم دیگه  

همیشه یه چیز جدا از بقیه دارم تو خودم!

کلمه به کلمه

کلمه به کلمه می خونم از چشات 

 

می دونی که من میمیرم برات!

شیشه

شیشه ی پنجره را باران شست از دل دیوانه ی من اما چه کسی آگاه است جز خودش و من؟