خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

مهمونی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سوالهای من

به نام تو 

چرا همه دلتنگن؟ 

چرا همه تنهان؟  

چرا همه غصه هاشون بیشتر از شادیاشونه؟ 

چرا تو وبلاگا از وفاداری ادما کمه؟ 

چرا وبلاگا از رفتنا زیاده؟ 

چرا خنده ها کوتاهه؟ 

چرا گریه ها در سکوته؟ 

چرا سوالا بیشتر از جوابان؟ 

چرا یه مادر به بچه ی ۱۵ سالش نمیگه من با تمام وجود دوست دارم؟ 

چرا افراد خونواده همدیگرو نوازش نمیکنند؟ 

خدایا چرا این سوالمو نمتونم بنویسم فکر میکنم تو ناراحت میشی؟ 

http://mitoonam.blogsky.com/

.....

چرا غم ها نمی دانند که من دریایی از دردم به ظاهر گرچه می خندم ولی در دل خون می گریم ! 

 

نمی دونم

دوباره زدم تو حال بد حالی و نمی دونم حالا تو کجایی و نمی دونم الان داری چیکار می کنی و به چه بد بختای مثه منی فکر می کنی و چرا فقط منو سر کار گذاشته بودی 

فقط واسه اینکه خودتو بخندونی؟؟؟؟؟؟