خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

مرگ

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

فکر کردن

کاش می شد از لبخندت فهمید چه در سر می پرورانی....

منظور....

قابل توجه خواننده  

من اگه می خواستم کسی منظورموبفهمه مثه آدم می نوشتم که منظورم چیه 

حالا که مثه یه احمق منظورمو صریح نمیگم سوال نکنین!!!!!!!!!!

حموم

چرا اینقد سخته حموم رفتن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دعوا...

دوباره شروع شد 

هنوز نیومده  

شروع کرد بازم به دعوا 

معلوم نیست چرا هر وخ میره پیش اون (....) این طوری سگ میشه 

اه اه اه 

به شوق دیذنت خونه  

تا برگردی چراغونه 

صدات کردم که برگردی 

همه گفتن که دیوونه است 

خفهههههههههههههههههههههههههههههههه شوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو 

دیگه این آخر قصه است 

محاله دیگه بردگردی 

همش رو اعصاب من قدم می زنی 

دلم می خواد بیام ............................................... 

تموم شهر تاریکه 

منو باش فک می کردم ته قصه رمانتیکه.....